چشم بلبلی

چشم‌بلبلی یک اصطلاح مرکب در زبان فارسی است که در دو حوزهٔ اصلی کاربرد دارد. از یک سو، در گویش عامیانه به نوعی لوبیای ریز و خوش‌ریخت اشاره می‌کند که معمولاً در تهیه‌ی خوراک و خورش‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. این دانه به دلیل اندازه و ظاهر زیبایش، به‌گونه‌ای نمادین، به چشم پرندهٔ بلبل تشبیه شده است. از سوی دیگر، این واژه در صنعت نساجی و پارچه‌شناسی به نوعی خاص از پارچه اطلاق می‌شود که دارای طرح‌ها یا بافت‌های ظریف و چشم‌نواز است. این کاربرد نیز به‌طور غیرمستقیم به زیبایی و ظرافت چشم بلبل مرتبط می‌شود و نشان‌دهندهٔ نقش تخیل و تصویرپردازی در فرهنگ و زبان فارسی است. برای کسب اطلاعات دقیق‌تر و جامع‌تر دربارهٔ این واژه، تاریخچه و کاربردهای گسترده‌تر آن، می‌توان به مدخل چشم‌بلبل در فرهنگ‌های معتبر لغت و منابع مرتبط مراجعه نمود. این مراجعه به درک کامل‌تر از ریشه‌های فرهنگی و سیر تحول معنایی این ترکیب کمک شایانی خواهد کرد.

لغت نامه دهخدا

چشم بلبلی. [ چ َ / چ ِ ب ُ ب ُ ] ( ص نسبی، اِ مرکب )در تداول عامه قسمی لوبیا که در خوراک و خورش ریزند. || نوعی پارچه. رجوع به چشم بلبل شود.

فرهنگ معین

( ~. بُ بُ ) (ص نسب. اِمر. ) قسمی لوبیا که در خورش ریزند.

فرهنگ عمید

نوعی لوبیای سفید که در میان آن خال سیاهی به اندازۀ چشم بلبل است، لوبیای چشمبلبلی.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) قسمی لوبیا که در خورش ریزند

ویکی واژه

قسمی لوبیا که در خورش ریزند.

جمله سازی با چشم بلبلی

در چشم بلبلی که پر و بال سوخته است باغی که دلگشاست همین گنج گلخن است
قطره ی شبنم سر شاخ گلی تافت مثل اشک چشم بلبلی
در چشم بلبلی که کشد سر به زیر بال عالم تمام یک گل بی‌خار می‌شود