چاپلوس به فردی اطلاق میشود که با استفاده از تملق، خوشزبانی و کوشش برای جلب توجه، سعی دارد نظر یا محبت دیگران را به خود جلب کند یا از آنها بهرهای ببرد. این رفتار در واقع یک نوع تظاهر و ریاکاری است که در آن فرد تلاش میکند با استفاده از سخنان و رفتارهای غیرواقعی، دل دیگران را به دست آورد. چاپلوسی معمولاً به این دلیل صورت میگیرد که فرد میخواهد در موقعیتی خاص، مانند محیط کار یا روابط اجتماعی، اعتبار و موقعیت بهتری کسب کند. این نوع رفتار نه تنها نشاندهنده عدم صداقت است، بلکه میتواند به روابط انسانی آسیب بزند و باعث بیاعتمادی دیگران شود. در واقع، چاپلوسی میتواند به عنوان یک مانع در برقراری ارتباطات واقعی و صمیمی عمل کند، چرا که افراد به دنبال ارتباطات صادقانه و واقعی هستند، نه رفتارهای فریبنده و سطحی.
چاپلوس
لغت نامه دهخدا
مکن خویشتن سهمگین چاپلوس
که بسته بود چاپلوس از فسوس. ابوشکور.بر مهتر آمد زمین داد بوس
چنان چون بود مردم چاپلوس.فردوسی.بمن برکند شاه چندین فسوس
مرا بی منش خواند و چاپلوس.فردوسی.فریبنده و ریمن و چاپلوس
جوان و هنرمند و داماد طوس.فردوسی.چرا پیش او چون سگ چاپلوس
نرفتی چو برخاست آوای کوس. فردوسی.چو دشمن بترسد شود چاپلوس
تو لشکر بیارای و بربند کوس.فردوسی.به پوزش بیامد سپهدار طوس
به پیش شه اندر شد او چاپلوس.فردوسی.آن چاپلوس بسته گر خندان
کت هر زمان به لوس بپیراید.لبیبی.منه دل بر این گیتی چاپلوس
که گیتی فسانه ست و باد و فسوس. اسدی.چو دورم ز گفتن، دهد می فسوس
چو نزدیک باشم بود چاپلوس.اسدی.همان نیز کز پیش گاو و خروس
شدندی پرستنده و چاپلوس.اسدی.چاپلوس لفظ شیرین و فریب
میستانی می نهی چون زر به جیب.مولوی.|| فریبنده.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که با تواضع و چرب زبانی و خوشامد گویی دیگری را فریب دهد متملق خوشامد گو.
متملق. فریبنده. ریا کار. چرب زبان.
ویکی واژه
جمله سازی با چاپلوس
چاپلوس و لفظ شیرین و فریب میستانی مینهی چون زن به جیب
بس میر و بس وزیر کِم از طبع چاپلوس بنواخت لیک خوی حسودش مراگزید
و گر چاپلوسیت آورد، ریو؛ فرشته نلغزد بافسون دیو