لغت نامه دهخدا
چاروایی دوسه و یک دو غلام
چاروا هم به کری خواهم داشت.خاقانی.نه محقق بود نه دانشمند
چاروایی بر او کتابی چند.سعدی.|| هر چیزی که چهارپا داشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || الاغ. حمار. درازگوش. یعفور. ( غالب دهات خراسان و در تداول روستائیان آنجا ). و رجوع به چارپا شود.