پیچیده

کربوهیدرات‌های پیچیده، مولکول‌های بزرگ و چندگانه‌ای هستند که از زنجیره‌های طولانی گلوکز تشکیل شده‌اند. این کربوهیدرات‌ها به تدریج در بدن تجزیه می‌شوند و انرژی پایداری را فراهم می‌کنند. منابع اصلی کربوهیدرات‌های پیچیده شامل:

غلات کامل: مانند برنج قهوه‌ای، جو دوسر و گندم کامل.

سبزیجات نشاسته‌ای: مانند سیب‌زمینی، ذرت و هویج.

حبوبات: مانند لوبیا، عدس و نخود.

میوه‌ها: به ویژه میوه‌های خشک و غنی از فیبر.

این کربوهیدرات‌های پیچیده به دلیل فیبر بالا و مواد مغذی، برای سلامتی مفید هستند و به کنترل قند خون کمک می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

پیچیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) درنوشته.لوله کرده. درنوردیده. نوشته. هر چیز که پیچیده باشد. ( برهان ). || ملفوف. ملتوی. ملتوی به. لوی. رجوع به لوی شود. لفیف. ( دهار ). مطوی:
بلیف خرما پیچیده خواهمت همه تن.منجیک.آنم که ضعیف و خسته تن می آیم
جان بسته بتار پیرهن می آیم
مانند غباری که بپیچد بر باد
پیچیده به آه خویشتن می آیم.
ای زلف تابدار تو پیچیده بر قمر
وی لعل آبدار تو خندیده بر قمر.بهاءالدین مرغینانی.اجنان؛ در کفن پیچیده مرده را دفن کردن. ( منتهی الارب ). || خمیده گشته. گردخود برآمده و در هم شده. خجل؛ دراز و پیچیده گشتن گیاه. ( منتهی الارب ). واد خجل؛ وادی بسیار گیاه و پیچیده گیاه. دخل؛ درخت درهم پیچیده. اخجال؛ دراز و پیچیده گردیدن حمض. اغبی، غبیاء؛ شاخ بهم پیچیده. ( منتهی الارب ). || روی برتافته. بگشته. بگردانیده.از جهت اصلی بسوی دیگر متمایل شده. منحرف:
مگر نامور شنگل هندوان
که از داد پیچیده دارد روان.فردوسی.- چشمهای پیچیده؛ کمی کج،که سیاهی آن اندکی از جای اصلی بسویی مایل باشد.
- کار پیچیده؛ درهم. مشکل. نه راست. سردرگم: ناچار نسخت کردم او را که پیچیده کاری است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194 ). سوی نشابور رویم تا به ری نزدیک باشیم و حشمتی افتد و آن کارها که پیچیده میباشد گشاده گردد. ( تاریخ بیهقی ص 451 ). کار ری و جبال نیز که پیچیده است راست شود. ( تاریخ بیهقی ص 531 ). روا میدارند که پیچیده ماند تا ایشان را معذور داریم. ( تاریخ بیهقی ص 593 ).
- گوشتی پیچیده؛ سخت زفت. عضلانی. محکم: کثیف، کوتاه انگشت پیچیده ساق بزرگ پایشنه. ( التفهیم بیرونی ).
- مطلب ( کلام یا گفتار یا نوشته یا عبارت ) پیچیده؛ مغلق. معضل. مشکل. غامض. نامفهوم. معقّد. بغرنج.
- موی پیچیده؛ مجعد. جعد. مرغول. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ).
|| بیجیذق. ( تاج العروس ). جساد. ( تاج العروس ). دردی در شکم. بیجیذج. وجع یأخذ فی البطن. گمان میکنم این کلمه بمعنی ایلاوس یا قولنج ایلاوس باشد. رجوع به کلمه پیچیدک شود. || دست برنجنی که آنرا چهارگوشه بافته باشند. ( برهان ). || کج. نه راست. نه مستقیم. نه بر یک راستا: چهارستاره اند روشن پیچیده نهاده از شمال سوی جنوب. ( التفهیم بیرونی ). || مستأصل ساخته. بر کسی سخت گرفته تحت فشار قرارداده: چون بیکدیگر رسیدند بونصر را گفت عبدوس: عجب کاری دیدم، در مردی پیچیده، و عقابین حاضر آوردند و کار بجان رسید و پیغام سلطان بر آن جمله رسید کاغذی بدست وی داد بخواند این نقش بنشست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370، چ فیاض ص 364 ).

فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف. ) ۱ - تابیده. ۲ - درنوشته. ۳ - نامفهوم، دیریاب. ۴ - دشوار، بغرنج.

فرهنگ عمید

۱. پیچ خورده.
۲. تابیده.
۳. درهم رفته.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱-خمیده خم گشته پیچ یافته. ۲- در نوشته در نوردیده. ۳-ملفوف ملتوی مطوی: چه سر زد ز بلبل الا ای گل نو. که چون غنچه پیچیده ای پا بدامان ? ( وحشی ) ۴- مشکل معقد ( مطلب کلام سخن شعر... ): هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق پیچید. شعرا پیش می آمدبه آسانی میگشود... ۵- در هم ( کار )مشکل سر در گم: سوی نشابور رویم تا به روی نزدیک باشیم و حشمتی افتدو آن کارها که پیچیده میباشد گشاده گردد.۶- محمد ( موی ) مرغول. ۷-دست برنجنی که آنرا چهار گوشه ساخته باشند. ۸- کج غیر مستقیم: چهار ستاره اند روشن پیچیده نهاده از شمال سوی جنوب.۹- مستاصل ساخته سخت گرفته بر کسی:گفت عبدوس عجب کاری دیدم در مردی پیچیدهو عقا بین حاضر آورند و کار بجان رسید... یا پیچیدنی از... روی بر تافتن از منحرف شدن از...: مگر نامور شنگل هندوان که از داد پیچیده دارد روان. ( فردوسی ) یا پیچیده ساق. آنکه پاهای محکم و عضلانی دارد: کوتاه انگشت پیچیده ساق بزرگ پایشنه. یا چشم پیچیده. چشمی که اندکی کج باشد دیده ای که سیای آن کمی از جای اصلی بسویی مایل باشد. یا گوشت پیچیده. گوشن سخت زفت عضلانی محکم. یا بهم پیچیده. یک در دیگر پیوسته باهم پیوست و انبوه: اغبی غیبائ شاخ بهم پیچیده. یا در هم پیچیده. بهم پیچیده و انبوه: وادخجل وادی بسیار گیاه و پیچیده گیاه.

جملاتی از کلمه پیچیده

گروه آرنا در اثر تجربیات و استعدادهای موسیقایی اعضا، توانست سبک خود را با ادغام المان‌های مختلف موسیقی ایجاد کند. آثار آرنا معمولاً دارای ترکیبی از موسیقی پراگرسیو، راک، کلاسیک و المان‌های ملودیک هستند. این ترکیبات به آهنگ‌های پیچیده و غنی در ساختار اجراها و ترکیب‌های صدایی منجر می‌شوند که به‌طور یکنواخت از ابتکارات هنری آرنا نمایانگر سبک گروه است.
دارد بت نازک دلم صد جان به قربان در بغل هر تار کفر زلف او پیچیده ایمان در بغل
باز بر بال و پرم گرد هوس پیچیده بوی پرواز گرفتن به قفس پیچیده
هر‌که را در مغز پیچیده است بوی عقلِ خام می‌شناسد اندکی قدرِ گلابِ عشق را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم