پیشنماز

لغت نامه دهخدا

پیش نماز. [ ن َ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) امام. ( السامی ) ( مهذب الاسماء ). امام جماعت. مقتدا. امام که در نماز جماعت او پیش باشد و دیگران خلف او نماز خوانند. ( آنندراج ): و امیر عادل رحمةاﷲعلیه را پیشنماز بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 499 ).
جبهه سایان سجود در اجلال ترا
آسمان در صف پس آمدگان پیشنماز.واله هروی.

فرهنگ معین

(نَ ) (اِمر. ) امام جماعت.

فرهنگ عمید

۱. امام جماعت.
۲. کسی که نماز بخواند و دیگران به او اقتدا کنند.

فرهنگ فارسی

امام جماعت، کسی که نمازبخواندوبه اواقتداکنند
( صفتاسم ) آنکه در نماز جماعت مردم بدو اقتدا کنند امام جماعت مقابل ماموم: و امیر عادل رحمه ا...علیه را پیشنماز بود. معلم درس فارسی و پیشنماز مدرسه.

جمله سازی با پیشنماز

در مجلس ختمی که اخیرا بمناسبت ختم مصطفی خمینی در بخش آرادان از توابع گرمسار برگزار گردیده است، حسین قادری که از اهالی گرمسار میباشد اظهار داشته بهشتی پیشنماز مسجد از صادقی که از سخنرانان مسجد قبا میباشد دعوت کرده بود که بمنبر برود.
ملا محمد جعفر کرمانی که از بابیان نخستین بود، پیشنماز کرمانی بود و پسرش شیخ احمد روحی، نسبت دامادی صبح ازل را یافت و در کرمان، کرسی فقه و اصول داشت و در مسجد خود دفن شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد فال مکعب فال مکعب فال ورق فال ورق