پی گرد

لغت نامه دهخدا

پی گرد. [ پ َ گ َ ] ( نف مرکب ) کسی که در پی چیزی گردد. تعقیب کننده. || ( مص مرکب مرخم، اِمص مرکب ) پی گشت. گشتن در پی چیزی.

فرهنگ معین

( ~. گَ ) ۱ - (مص مر. ) گشتن در پی چیزی. ۲ - (ص. ) کسی که در پی چیزی می گردد.

فرهنگ عمید

۱. گشتن در پی چیزی.
۲. (حقوق ) تعقیب و بازخواست کیفری.
۳. (صفت فاعلی ) کسی که در پی چیزی می گردد و اثر چیزی را جستجو می کند، پی گردنده، گردنده در پی چیزی.

فرهنگ فارسی

گشتن درپی چیزی، تعقیب وبازخواست، پی گرنده، جستجوپی چیزی، درپی چیزی گشتن
۱- ( مصدر ) گشتن در پی چیزی پی گشت. ۲- ( صفت ) کسی که در پی چیزی میگردد

ویکی واژه

گشتن در پی چیزی.
کسی که در پی چیزی می‌گردد.

جمله سازی با پی گرد

تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید بیتابی مجنون ز پی گرد ندانی
چندانکه رفتم از پی گرد سمند او روزی نشد که پر شود این دیده ی تهی
نگران چند روی از پی گردیدن دل ز آن خبر گیر که گرد سر آن می گردد
پی گردد آن همه سر همچون سر قلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار
مباش در پی گرد آوری که ماه تمام ز خود تهی چو شود قابل اشاره شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع فال سنجش فال سنجش