پناه

پناه به معنای پناهگاه یا مکانی است که فرد در آن احساس امنیت و آرامش می‌کند. این واژه به طور کلی به مکان‌هایی اطلاق می‌شود که افراد در مواقع بحران یا خطر به آنجا می‌روند تا از آسیب و تهدیدات در امان بمانند. این مفهوم می‌تواند شامل فیزیکی، مانند خانه یا مرکزهای حمایتی، و همچنین عاطفی، مانند حمایت از دوستان و خانواده باشد. پناهگاه‌ها به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: مادی و اجتماعی. مادی شامل ساختمان‌ها و مکان‌هایی هستند که به منظور حفاظت از افراد در برابر خطرات طبیعی یا انسانی ساخته شده‌اند. اجتماعی نیز به مکان‌هایی اشاره دارند که افراد می‌توانند در آنجا حمایت عاطفی و اجتماعی دریافت کنند، مانند مراکز مشاوره یا گروه‌های حمایتی. برای کمک به افراد نیازمند آن، ابتدا باید نیازهای آن‌ها را شناسایی کنیم. می‌توانیم با ارائه حمایت مالی، ایجاد گروه‌های اجتماعی و مشاوره‌های روانشناسی به آن‌ها کمک کنیم. همچنین، همکاری با سازمان‌های غیر دولتی و خیریه‌ها می‌تواند به تأمین منابع و خدمات ضروری برای این افراد کمک کند. مهم است که این کمک‌ها با توجه به شرایط خاص هر فرد تنظیم شوند. عدم وجود آن می‌تواند تأثیر منفی بر سلامت روان افراد بگذارد. افرادی که در معرض خطر و عدم امنیت زندگی می‌کنند، ممکن است دچار اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی شوند. نبود مکان های ایمن می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بی‌پناهی در آن‌ها شود. ایجاد محیط‌های امن و حمایتی می‌تواند به بهبود وضعیت روانی این افراد کمک کند. دولت‌ها با سرمایه‌گذاری در ساخت و نگهداری انواع امن و ارائه خدمات اجتماعی می‌توانند به تأمین امنیت افراد کمک کنند. همچنین، برنامه‌ریزی برای مدیریت بحران و ایجاد بسترهای حمایتی برای افراد آسیب‌پذیر از جمله اقداماتی است که می‌تواند تأثیر مثبتی داشته باشد. همکاری با سازمان‌های غیر دولتی و جامعه محلی نیز به بهبود خدمات و منابع در دسترس افراد نیازمند کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

پناه. [ پ َ ] ( اِ ) حمایت. ( برهان قاطع ). پشتی. زنهار. زینهار. امان. حفظ. کنف. ( زمخشری ). ذَرا. ضَبع. ظل. دَرف. خُفرة. خفارة. جِنح. جَناح. ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(پَ ) [ په. ] ۱ - (اِ. ) حفظ، حمایت، امان. ۲ - پناهگاه، جای استوار. ۳ - (ص. ) حامی، نگاهدار.

فرهنگ فارسی

حمایت، امان، زنهار، حامی، پشتیبان
۱- ( اسم ) حفظ حمایت پشتی زنهار امان کنف. ۲- ( صفت ) نگاهبان نگاهدار حامی حافظ حارس. ۳- ( اسم ) پناهگاه جای استوار ملجا ملاذ ماوی. ۴- سای. دیوار. ۵- سعادت مقابل نحوست. ۶- پناه بر پناهنده شو: ( ز هر بد بدارای گیتی پناه. که او راست بر نیک و بد دستگاه. ) ( فردوسی ) ۷- ( اسم ) در بعضی ترکیبات بمعنی ( پناه دهنده ) آید: جان پناه دولت پناه رعیت پناه و مانند آن. یا پناه برخدا. بیزدان پناه اعوذبالله نعوذبالله استغفرالله عیاذابالله. یا پناه جهان. ملجاعالمیان. یا جای پناه. پناهگاه جای محفوظ. یا در پناه. در ظل در کنف.

فرهنگ اسم ها

اسم: پناه (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: panāh) (فارسی: پناه) (انگلیسی: panah)
معنی: پشتیبان، حامی، نگهبان

جملاتی از کلمه پناه

از هر ستمی دهر را پناه از هر فزعی خلق را مجیر
حقیقت هست کشتی دعوت او پناه و رستگاری رحمت او
سایه افکن به من ای سرو که افتم به هلاک گر نه از حادثه دهر پناهت گیرم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم