پروازی

لغت نامه دهخدا

پروازی. [ پ َرْ ] ( حامص ) مانند مزیدی مؤخر در کلمه مرکبه بلندپروازی آمده و آنرا چون اسم مصدری ساخته است.

فرهنگ فارسی

مانند مزیدی موخر در کلمه مرکبه بلند پروازی آمده و آنرا چون اسم مصدری ساخته است

جمله سازی با پروازی

غبار حسرتم وامانده از دامان پروازی دهد هرکس به بادم می‌تواند کرد تعمیرم
ز افسون شرر پروازی من ناله درگیرد زبان شمعم و حرف پر پروانه می‌گویم
محیط از وضع موج آغوش پروازی نمی‌خواهد من این بیگانگی از آشنای خویش می‌جویم
به یاد نیستی رفتیم از افسون خود رایی نبود آیینهٔ ما جز غبار شعله پروازی
شد زخط سبز، لعل یار صاحب دستگاه بال پروازی مگر از اوج، شهپر وا کند
نیست در بند جهان مرغ سبک پروازی کز قفس تا سر دیوار رساند خود را
ای هوس چون‌گل فریب عشرت از رنگم مده خون پروازیست در بال قفس فرسای من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال درخت فال درخت فال چوب فال چوب فال عشقی فال عشقی