پاک سازی

فرهنگ معین

(حامص. ) ۱ - پاک کردن جایی. ۲ - مجازاً: بیرون کردن یا بازنشسته کردن کارمند یا عضوی از یک موسسه.

فرهنگستان زبان و ادب

{cleaning} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] بخشی از عملیات پرورش جنگل برای از بین بردن گیاهان مزاحمِ نهال های جنگلی در مرحلۀ خال که سبب تقویت نهال ها می شود متـ. پاک کردن 3
{mopping up} [علوم نظامی] در هم شکستن آخرین مقاومت های دشمن در منطقه ای که محاصره یا جدا شده است یا دیگر یگان ها بدون از میان برداشتن همۀ مقاومت های فعال دشمن از آن عبور کرده اند
{purging} [شیمی، مهندسی بسپار] جانشین کردن ماده ای به جای مادۀ درون یک محفظه به نحوی که محفظه عاری از مادۀ اولیه شود، {clearance, CL, drug clearance} [علوم دارویی] پالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندام هایی مانند کبد و کلیه

ویکی واژه

پاک کردن جایی.
مجازاً: بیرون کردن یا بازنشسته کردن کارمند یا عضوی از یک موسسه.

جمله سازی با پاک سازی

هنگامی که جان آدمی دورهٔ پاک سازی‌هایش را به پایان رساند.
پاک سازیم این جهان از لوثشان نی از ایشان نام ماند نی نشان
چو زنگ از آینه ی خود پاک سازی در آن نقش مرا ادراک سازی
گر به دامن پاک سازی روی خویش روزی‌ات کم گردد ای درویش بیش
چو از رخ خوی به دامن پاک سازی شود پاکیومتر آن دامن پاک
ز گوهر دهد لقمه ات ابر نیسان اگر چون صدف پاک سازی دهان را