پارسال

لغت نامه دهخدا

پارسال. ( اِ مرکب ) عام ِ اوّل. پار. سال گذشته. عام ماضی. و رجوع به پار... شود:
گر دگرگون بود حالت پارسال
چونکه دیگر گشت باز امسال حال.ناصرخسرو.- امثال:
پارسال دوست امسال آشنا.
چونکه آید سال نو گوئی دریغ از پارسال.
سال به سال دریغ از پارسال.
رجوع به امثال و حکم شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) سال گذشته، پار.

فرهنگ عمید

۱. سال گذشته، سال پیش.
۲. (قید ) در سال گذشته.

فرهنگ فارسی

سال گذشته، سال پیش، پارهم میگویند
( اسم ) سال گذشته پار: چونکه آید سال نو گویی دریغ از پارسال.
سال گذشته

ویکی واژه

سال گذشته، سال پیش. پارسال ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش پارس - آل قابل تجزیه باشد، و مفهوم کلی از آن قوم پارس یا فارس در آن زمان بوده است.

جمله سازی با پارسال

"به روستایی رفتم و برای بچه­ ها قصه ­ای خواندم. سال بعد که به آن­جا رفتم یک بچه کاملاً  یادش بود که قبلاً چه کتابی خواندیم. گفت: آقای آذری، یادت هست پارسال کتاب «رز به دیدن آقای وینترگارتن می‌رود[20]» را برایمان خواندی؟
پس بازگشت و به بصره بازآمد و به عبادت مشغول شد تا دیگر سال. پس گفت: اگر پارسال کعبه استقبال من کرد من امسال استقبال کعبه کنم.
ما خرقها همه بفکندیم پارسال جانها دریغ نیست چه جای دو سه قبا »
ز من گسسته مگردان کرامت کرمت که پارسال چنین رفت وعده و میثاق
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ سیاق این آیت عتاب مؤمنانست. میگوید: از پارسال و ازگه که شرف شهیدان بدر شنیدید همه روز شهادت بآرزو میخواستید و میگفتید با پیغمبر که: اگر ما را وقعه‌ای چون وقعه بدر بود، بینی که ما چون جنگ کنیم تا در راه حق شهید شویم؟! «فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ» اینک روز احد بدیدید، آنچه میخواستید.