ولوع

لغت نامه دهخدا

ولوع. [ وَ ] ( ع مص ) آزمند شدن.حریص و آزمند گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) آزمندی. میل شدید:
همیشه عادت او را به نیکویی است ولوع
چنانکه همت او را به برتری آهنگ.فرخی.|| ( ص ) آزمند. ( منتهی الارب ). شدیدالتعلق. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع. ] (ص. ) آزمند، حریص.

فرهنگ عمید

۱. بسیارآزمند، حریص و شیفته.
۲. (مصدر ) آزمند شدن، حریص شدن به چیزی.

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) آزمند شدن حریص گشتن. ۲ - (اسم ) آزمندی حرص. ۳ - (صفت ) بسیار آزمند سخت حریص.

جمله سازی با ولوع

همیشه عادت او را به نیکوییست ولوع چنانکه همت اورا به برتری آهنگ
ولوع تو به سخا ممکنست و نزدیکست که از عیار زر و سیم بفکند حملان
ولوع او به سخا و نشاط او به سخن بساط او زضیا و غذای او زظلام
ز بهر نصرت عدلش همیشه حرص و ولوع به فصل مالش ظلمش همه قعود و قیام
مرا چو خویش شماری مگر ز غایت لطف که می‌نخواهیم از بهرکسب مال ولوع
رای تو را به کسب معالی همه ولوع طبع تو را به تربیت دین همه شعف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز