تجلی چون نماید اسم باسط بعبدی اوست در بسط از وسایط
اعیان جمله اشیا کاید ز علم یا عین میدان یقین وسایط اسما بود همیشه
چون کشش از حد و غایت درگذشت هم وسایط رفت و هم اغیار شد
حسن تکلیف این وسایط را سبب شد وگرنه بید می دادت رطب
وسایط هر چه کمتر اشرفست او ز لفطف حق وجودش الطف است او
جریری گوید: الرجاء طریق الزهاد والخوف سلوک الابطال. و هم وی گوید: رویة الاصول باستعمال الفروع و تصحیح الفروع بمعارضة الاصول و لاسبیل الی المقام بمشاهدة الاصول الا بتعظیم ما عظم اللّه من الوسایط و الفروع. و هم جریری گفته: التصوف عنوة و لا صلح.