ورکار

لغت نامه دهخدا

ورکار. [ وَ ] ( اِ ) هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد همچو خربوزه و هندوانه و خیار و کدو و بادنجان و مانند آن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). رستنی که تنه ندارد. ( آنندراج ). || به اصطلاح لوطیان موضع مخصوص زنان. ( آنندراج ). || ( ص مرکب ) در کار و مشغول به کار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند: خربزه، هندوانه، خیار و کدو و جز آن.

فرهنگ عمید

۱. بوته ای که میوه می دهد.
۲. میوه ای که از بوته به دست می آید، مانند خربزه، هندوانه، و خیار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) هر میوه که درخت ندارد و بوته وبیاره دارد مانند: خربزه هندوانه خیار کدو وبادنجان.

ویکی واژه

هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند: خربزه، هندوانه، خیار و کدو و جز آن.

جمله سازی با ورکار

ورکار به فکر و عمل گراید از فکر و عمل برگ و بر چه داری‌؟
بر آن سرم که مراین جمله را فراخورکار سزا دهم که بهر کار شد سزا در خور
کارل بورکارت تعریف می‌کند که اقتصاد سبز باید از شش ویژگی برخوردار باشد:
ورکار عاقلی نرود بر ره صواب از وی مبین که آن نه ز فکر خطای اوست
ورکار به صدق نفس و عهد درستست این از تو نیاید به من دلشده بگذار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قدرت
قدرت
دارک
دارک
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
مطلقه
مطلقه