وثاقت

لغت نامه دهخدا

وثاقت. [ وَ ق َ ] ( از ع، اِمص ) استواری: در وثاقت تحریر و لطف تقریر و دقت نظر بی نظیر. ( قاضی نوراﷲ ). رجوع به وثاقة شود.
وثاقة. [ وَ ق َ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر ). استوار گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || استوارکاری نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(وَ قَ ) [ ع. وثاقة ] (اِمص. ) ۱ - استحکام، استواری. ۲ - موثقی، معتمدی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) محکم بودن استوار بودن. ۲ - موفق بودن طرف وثوق مردم بودن. ۳ - ( اسم ) استحکام استواری. ۴ - موثقی معتمدی.

جمله سازی با وثاقت

بکوفتند رواقت همی بسنگ و بچوب برفتند وثاقت همی ز خشک و زتر
بنوش آن جام اگر داری تو طاقت ز هستی کن خراب آنگه وثاقت
آراسته بساطت و افروخته وثاقت از سروران دولت وز نیکوان چاکر
من و زین پس زمین‌بوس وثاقت ندارم بیش از این برگ فراقت
تا نهالی و لحافت نبود چندین دست در وثاقت شب سرما منشان مهمانرا
همی خواهم که آیم در وثاقت ولی خوفم همه از پاسبان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز