همالان

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:گروه هم تراز

ویکی واژه

ممکن است به جمع همال نیز تشبیه گردد، اما اصطلاح سرخ‌روی در مصرع دوم حاکی از معنا و مفهوم دیگر است. چرا پیش تو کاوه خام‌ گوی/ بسان همالان کند سرخ روی «شاهنامه»

جمله سازی با همالان

💡 بسان همالان نشستم به خوان که اندر تنم خرد با استخوان

💡 تا بکی بینم همالان سینه چاک آن یکی در خون و آن دیگر بخاک

💡 به هر کار بر وی دلیری مکن مگو پیش او چون همالان سخن

💡 کنون پر درد و پر تیمار و نالان ز همزادان بریده وز همالان

💡 همالانم همه از بخت نازند گهی اسپ و گهی نازش طرازند

💡 از همالان وز برادر من فزون زان که من امیدوارم نیز یون