هلک

هلک

هلک، ابزاری است که در منجنیق‌ ها به کار می‌رفته و مشابه کفه ترازو عمل می‌کند.

این وسیله به عنوان محفظه‌ای برای قرار دادن سنگ یا دیگر اجسام استفاده می‌شد که با کشیدن و رها کردن آن، سنگ به سمت دشمن پرتاب می‌شد.

هلک نقش مهمی در جنگ‌های قدیمی ایفا می‌کرد و به تقویت قدرت دفاعی و تهاجمی ارتش‌ ها کمک می‌کرد.

لغت نامه دهخدا

هلک. [ هََ ل َ ] ( ع اِ ) میان هر دو طبقه زمین تا زمین هفتم. || مردار هر چیزی هالک. || مابین سر کوه و اسفل آن. || همواری میان هر دو چیز. || هرچه فروافتد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هلک. [هَُ ] ( ع مص ) مردن و نیست شدن. ( از منتهی الارب ). و جز درمورد مردن بد به کار نرود و ازاین روی برای انبیاء عظام استعمال نکنند. ( اقرب الموارد ):
این زمان هستید خود مملوک ملک
مالک ملک آنکه او بِجْهَد ز هلک.مولوی.|| ( اِمص ) نیستی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هلک. [ هَُ ل ْ ل َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ هالک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هالک شود.
هلک. [ هَِ ل َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ هلکة. ( از منتهی الارب ). رجوع به هِلْکة شود.
هلک. [ هََ ل َ ]( ع اِ ) ج ِ هلکة. ( منتهی الارب ). رجوع به هلکة شود.
هلک. [ هَُ ل ُ ] ( ع ق ) افعل ذلک اما هلکت هلک؛ یعنی انجام میدهم آن را به هر طور و به هر حال که باشد. ( منتهی الارب ).
هلک. [ هََ ] ( ع مص ) میرانیدن و هلاک گردانیدن کسی راو نیست گردانیدن. لازم است و متعدی. ( منتهی الارب ).
هلک. [ هََ ل َ ] ( اِ ) جَستن گلو. فواق. ( برهان ).
هلک. [ هَُ ] ( اِ ) چرمی که مانند کفه ترازو سازند و از سر چوب منجنیق آویزند و پر از سنگ کرده به جانب دشمن اندازند. ( برهان ).
هلک. [ هََ ] ( اِ ) قرون السنبل. ( فهرست مخزن الادویه ).
هلک. [ هَِ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کازرون دارای 184 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

فرهنگ عمید

آلتی در منجنیق مانند کفۀ ترازو که در آن سنگ را قرار می داده و به طرف دشمن پرتاب می کرده اند.

فرهنگ فارسی

(اسم ) چرمی که آنرامانندکف. ترازو می ساختند وازسرچوب منجنیق می آویختند وسپس آنرا پرازسنگ کرده بجانب دشمن می انداختند: (( چون هلکی شدم بفن بست. منجنیق تن سنگ اراد. اجل نشکند اربردهلک. ) ) (عمیدلوبکی )
قرون السنبل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَلَکَ: ازدنیا رفت - مُرد
معنی یَحْیَیٰ: زندگی می کند ( عبارت "لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَیٰ مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ" یعنی: تا هر که هلاک میشود از روی دلیلی روشن هلاک شود، وهر که زندگی میکند ازروی برهانی آشکار زندگی کند)
ریشه کلمه:
هلک (۶۸ بار)

جملاتی از کلمه هلک

ظاهر الموت موصل العشاق و علی العکس مهلک الفساق
عن عائشة: انّ رسول اللَّه (ص)، قال: «لیس احد یحاسب یوم القیامة الا هلک».
قال ابن عباس لمّا نزلت هذه الآیة، قالت الملائکة هلک اهل الارض.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال راز فال راز فال تخمین زمان فال تخمین زمان