هرول

لغت نامه دهخدا

هرول. [ هَِ وُ ] ( اِ ) دانه ای است مانند ماش و او را ملک خوانند. ( برهان ). در فرهنگ های دیگر و از جمله فرهنگ رشیدی «هروی » با یاء به این معنی آمده است. ( از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به هروی شود.

فرهنگ عمید

دانه ای شبیه ماش، ملک.

فرهنگ فارسی

(اسم ) واحدی ازقواعی نظامی که درمقدم قشون حرکت کند برای هدایت وحفاظت آن.

ویکی واژه

از فارسی میانه urwar.
دانه‌ای شبیه ماش؛ ملک.

جمله سازی با هرول

💡 بلی و اله الراقصات الی منی یهرولن مشیا فی الرماط و فی الازر

💡 بر دوست به نزدیکی زنهار نهم چندان کز باغ و ز دشت او را در هروله اندازم

💡 کنونکه کعبه ی مقصود کبریا شده ایم صفای حق بنگر با نشاط هروله کن

💡 کرد از نشاط هروله با یک جهان صفا از مروه ی وفا چو به کوی صفا رسید

💡 گاه قربانی جانست بتقصیر نگاه بطواف حرمت هروله تا چند کنم