هار به معنای سگی است که به بیماری هاری مبتلا شده و به همین دلیل رفتارهای غیرقابل پیشبینی و خطرناکی از خود بروز میدهد. این نوع سگها میتوانند خطر جدی برای انسانها و سایر حیوانات به شمار آیند، زیرا بیماری هاری به راحتی از طریق نیش منتقل میشود و عواقب آن میتواند بسیار وخیم باشد. از سوی دیگر، هار همچنین به جانوران درندهای اطلاق میشود که به طور کلی به شکار و آسیب رساندن به دیگر موجودات میپردازند. این جانوران، به ویژه در محیطهای طبیعی، نقش مهمی در زنجیره غذایی ایفا میکنند و میتوانند به کنترل جمعیت گونههای دیگر کمک کنند. علاوه بر این، این واژه به موادی نیز اشاره دارد که از نظر کیفیت نامطلوب به شمار میروند؛ به عنوان مثال، گوشت گندیده و بدبوی که به دلیل فساد و از بین رفتن بافتهای خود، غیرقابل مصرف و خطرناک است. همچنین فضله انسان و حیوان و سرگین نیز در دسته موادی قرار میگیرند که به نوعی به آلودگی محیط زیست مرتبط هستند و میتوانند به سلامت موجودات زنده آسیب برسانند. در نهایت، درک درست و جامع از این واژهها و مفاهیم مرتبط با آنها میتواند به ما کمک کند تا در مواجهه با خطرات ناشی از بیماریها و آلودگیها بهتر عمل کنیم و از سلامت خود و محیط زیست حفاظت نماییم.
هار
لغت نامه دهخدا
از آن قبل را کردند هار مروارید
که درّ ضایع بودی اگر نبودی هار.( از لغت فرس صص 159 - 160 ).( صحاح الفرس، نسخه طاعتی:هار ). رجوع به یکدانه شود. ( حاشیه برهان چ معین ). هر چیزی را گویند عموماً که از پی هم به توالی، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند و مروارید و لعل و یاقوت سفته و امثال آن را گویند که در یک رشته کشیده شده باشد خصوصاً. ( برهان ). هر چیزی را گویند که عموماً ازپی هم به توالی، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). هر چیز به رشته کشیده شده و هر چیز نیک مرتب شده و آراسته شده. ( ناظم الاطباء ). مروارید و لعل و یاقوت و دیگر جواهر که به ترتیب در رشته کنند و در گردن اندازند، چنانکه امیرخسرو دهلوی گفته:
قطره های چند زآب چشم او پاکان چرخ
از پی تسبیح خود زآن آبگینه کرده هار.
گویند که به این معنی لغت هندی است و «هار سنگهار» علاقه ای است از گل که زنان در رشته کشند و برای زینت به گردن اندازند. ( آنندراج ). در هندی به معنی حمایل گل است و در فارسی نیز استعمال می شود. ( غیاث اللغات ). سلک مروارید و گلها و مانند آن که در گلو اندازند:
به ذکر خلق شاهنشاه دوران
ز هار گل ملائک سبحه گردان.ملا منیر ( از بهار عجم ).گردن بند. گردن بند جواهر.( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). در سنسکریت هم به معنی گردن بند است از ماده «هر» به معنی بردن و جذب کردن که صفت گردن بنداست. ( فرهنگ نظام ). || رشته. سلک. ( از ناظم الاطباء ). رشته مروارید است. ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ): و نسخت تذکره هدیها، چه هدیهایی که اول روز پیش خان روند و چه هدیهای عقد تزویج، کردند سخت بسیار و برسم، و آن دو جام زرین مرصع به جواهر بود با هارهای مروارید، و جامه های به زر... ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 220 ).
دگر شاهانه درجی از زر ناب
در او شش هار مروارید خوشاب.فخرالدین اسعد گرگانی ( ویس و رامین ).چو ویس دلستان را دید غمگین
ز آب دیده ها تر کرد بالین
ز درد مادر و هجر برادر
گسسته هار مروارید بر زر.
فرهنگ معین
(ص. ) ۱ - گوشت گندیده و بدبوی. ۲ - فضلة انسان و حیوان. ۳ - سرگین.
فرهنگ عمید
۱. رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید.
۲. گردن: گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی: لغت نامه: هار ).
۳. مهره های گردن.
۱. (پزشکی ) مبتلا به مرض هاری: سگ هار.
۲. [عامیانه، مجاز] بسیارعصبانی.
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- گوشت گندیده و بدبوی. ۲ - فضل. انسان و حیوان سرگین: (( ترش بچره و دندانش چون تراش. نار گره بروی ومیان پاش پر گروه. تار. ) ) ( مختاری )
اصطلاح شعری هندوان که بدان پربت و هارورس نیز گویند.
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
هور (۲ بار)
سقوط. انهدام. «هارَ الْبِناءُ: اِنْهَدَمَ وَ سَقَطَ» متعدی نیز به کار رفته است انهیار نیز به معنی انهدام است در نهج البلاغه خطبه 2 فرموده: «و خُذِلَ الْایمانُ فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ» ایمان مخذول شد و ستونهایش ساقط گردید.. یا آنکه ساختمانش را در کنار گودال ساقط شونده بنا کرده و آن را به آتش جهنم ساقط نموده است «هار» اسم فاعل و به معنی ساقط شونده است. از این لفظ فقط دو مورد در قرآن یافته است.
ویکی واژه
فضلة انسان و حیوان.
سرگین.
سگ گزنده که گرفتار بیماری هاری باشد.
جانور درنده. (مطلقاً)
جمله سازی با هار
چون زمستان پنجمین بگذشت ششمش خوش بهار میبینم
ز روی تازه فصل بهار سوختگان چو لاله از جگر داغدار بیخبرند