ناآرامی

لغت نامه دهخدا

( ناآرامی ) ناآرامی. ( حامص مرکب ) آرام نداشتن. بی آرام بودن. عدم ثبات. || شتاب. عجله. || بیقراری. بی صبری. ناشکیبائی. اضطراب. تزلزل خاطر. دغدغه. || ناامنی. آشوب. نبودن امنیّت. و نیز رجوع به آرام شود.

فرهنگ فارسی

( نا آرامی ) ۱ - عدم آرام و سکون. ۲ - شتابندگی عجله. ۳ - بیقراری اضطراب. ۴ - ناامنی آشوب مقابل آرامش.

جمله سازی با ناآرامی

رئیس‌جمهور یانوکوویچ روز ۲۱ فوریه و پارلمان روزهای ۲۲ و ۲۳ فوریه را "به دلیل تلفات جانی ناشی از ناآرامی‌های جمعی" روزهای عزای عمومی اعلام کردند."
به منظور مقابله با ناآرامی‌های احتمالی در مراسم چهارشنبه سوری ایران، پلیس با سپاه پاسداران و نیروهای بسیج این کشور «قرارگاه مشترک» تشکیل دادند. این خبر که در ۲۴ اسفند ۱۳۸۸ از سوی پایگاه اطلاع‌رسانی پلیس ایران اعلام شد از گردهمایی تخصصی فرماندهان این نیروها دربارهٔ مسائل مربوط به چهارشنبه‌سوری و نحوهٔ استقرار نیروها در مناطق مختلف تهران خبر داد.
اعتراضات و ناآرامی‌ها از شامگاه چهارم ژانویه شدت گرفت و در پی آن رئیس‌جمهوری قزاقستان در واکنش به اعتراضات مردمی اعلام کرد: با این کارها دولت من سقوط نمی‌کند.
اشرف پهلوی بر این باور بود که ناآرامی انقلاب «در خلال یک هجوم خبری مستمر بی‌بی‌سی بر ضد شاه صورت گرفت که تقریباً وجه دیگر بود از حملاتی که چند دهه قبل بر ضد پدرم انجام‌شد.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نار یعنی چه؟
نار یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز