فرهنگ معین
(مَ یِ ) [ ع. موائد ] (اِ. ) جِ مائده.
(مَ یِ ) [ ع. موائد ] (اِ. ) جِ مائده.
جمع مائده
( اسم ) جمع: مایده ( مائده )
موائد
جِ مائده.
💡 هر کسی گو مواید نعمت از سماط خدای خود می خور
💡 چون خلیل الله آن امام کرام یافت از حق مواید انعام
💡 این است نشان بعضی از ذکر مقدمان متصوّفه و قدوهٔ ایشان، رضی اللّه عنهم اجمعین و اگر جمله را در این کتاب یاد کردمی، و یا روزگار عزیز جمله را شرح دادمی و حکایات ایشان بیاوردمی، از مقصود بازماندمی و کتاب مطوّل شدی. کنون گروهی را از متأخران بدیشان پیوندم تا فواید و مواید بیشتر باشد. و باللّه العون و التوفیق.
💡 ولیک با همه جرمم امید مغفرتست که تره نیز بود بر مواید سلطان
💡 حشمت میفروش بین بر در او ز هر طرف گرد مواید کرم اهل صفا کشیده صف