منصوب به معنای تعیین و منصوب کردن شخصی به یک سمت یا مسئولیت خاص است. این واژه معمولاً در زمینههای اداری و سازمانی به کار میرود و به فرآیند انتخاب فردی اشاره دارد که قرار است وظایف مشخصی را به عهده بگیرد. در این راستا، فرآیند منصوب کردن نیازمند بررسیهای دقیق و ارزیابیهای لازم از صلاحیتها و توانمندیهای فرد انتخابشده است. توجه به این نکته ضروری است که انتصاب افراد باید بر مبنای شایستگیها و تجارب آنها انجام گیرد. این امر نهتنها بر کارایی سازمان تأثیر مثبت دارد، بلکه موجب افزایش اعتماد کارکنان و بهبود روحیه تیمی نیز میشود. بنابراین، مدیران و مسئولان باید در انتخاب افراد دقت کافی را به خرج دهند و از شفافیت و انصاف در این فرآیند بهره ببرند. در نهایت، منصوب کردن درست و هوشمندانه نهتنها موجب پیشرفت سازمان میشود، بلکه به تحقق اهداف کلان آن نیز کمک شایانی خواهد کرد.
منصوب
لغت نامه دهخدا
آن تاج سر ملت والا عضد دولت
منصوب بدو رایت منصور به او لشکر.امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 281 ). || مأمورگشته و مقررشده و معین شده و نامزدشده. ( ناظم الاطباء ). به کاری داشته شده. گمارده. گماشته شده. مقابل معزول. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- منصوب شدن؛ گمارده شدن. مأمور شدن. معین شدن.
- منصوب کردن؛ گماشتن. گماردن: هر یک را به کاری منصوب کرد و به خدمتی منسوب گردانید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 40 ).
|| دارای رتبه و عهده شده و منصب داده شده و جانشین شده. ( ناظم الاطباء ). || کلمه ای که زبر داده شده باشد. ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دوزبردار. کلمه ای که نصب دارد: کل مفعول منصوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به نصب و منصوبات شود.
- منصوب به نزع خافض. رجوع به خافض شود.
|| ( اِ ) مقام و رتبه. || مقام پیاده در شطرنج. || دام. || تقلب در کشتی گیری. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به شغل و مقامی گماشته شده.
۳. [قدیمی] برپاشده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نصب کرده شده بر پا کرده ۲ - بشغلی گماشته. ۳ - کلمه ای که حرف آخرش بر اثر عاملی دارای فتحه ( زیر ) یا تنوین مفتوح باشد.
ویکی واژه
به شغل و مقامی گماشته شده.
جملاتی از کلمه منصوب
بنشسته با رقیبان رخ بر رخ آن شه حسن ما را دگر عجایب منصوبهای نشسته
هزار بند که منصوبه اعادی بست ز هم گشاید و یابد ز دوستان تحسین
ز دست دار و گیر خلق بهر منصوب و مکنت جهان آسوده یک ساعت ز شور و شر نمیماند