منزوی به معنای انزوا و دوری از جمع و جامعه است. این حالت میتواند به دلایل مختلفی به وجود بیاید، اعم از مشکلات اجتماعی، احساس تنهایی یا حتی ملاحظات شخصی. بسیاری از افراد ممکن است برای مدتی کوتاه یا طولانی در این وضعیت قرار بگیرند. زندگی انزواطلبانه میتواند تأثیرات زیادی روی روان و سلامت جسمی فرد داشته باشد. در چنین حالتی، فرد ممکن است از تعاملات اجتماعی دور شود و این موضوع میتواند به افسردگی یا اضطراب منجر شود. به همین دلیل، شناخت موانع و چالشهای مرتبط با انزوا اهمیت زیادی دارد. از آنجا که انسانها موجودات اجتماعی هستند، شریک شدن در روابط انسانی و تعاملات میتواند به بهبود وضعیت روحی و فکری افراد کمک کند. نکته مهم این است که افرادی که در این وضعیت هستند، باید راههایی برای ارتباط با دیگران پیدا کنند؛ چه از طریق دوستان، خانواده و یا گروههای حمایتی. این فرایند میتواند در نهایت منجر به افزایش اعتماد به نفس و احساس belonging یا تعلق خاطر شود. بنابراین، تلاش برای خروج از انزوا و ایجاد ارتباط با دیگران امری ضروری است که باید جدی گرفته شود.
منزوی
لغت نامه دهخدا
منزوی. [ م ُ زَ ] ( ع ص ) به یک سو شونده از خلق و گوشه نشین. ( غیاث )( آنندراج ). دورشونده و در زاویه خانه قرارگرفته و گوشه نشین و گوشه گیر و یک سوشده از مردمان و منفرد و مجرد و تارک دنیا. ( ناظم الاطباء ). آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه ای نشیند. عزلت نشین. معتزل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه گزیند گوشه نشین معتزل. ۲ - مستور: [ سر خدا که در تتق غیب منزوی است مستانه اش نقاب ز رخسار بر کشیم. ] ( حافظ. ۲۵۹ )
ویکی واژه
گوشه نشین، گوشه - گیر.
جملاتی از کلمه منزوی
از عدل شاه و رحمت صاحب نه در خورد در کنج انزوا من مظلوم منزوی
گز منزویست بنده امامی شگفت نیست چون بی حجاب در تتق انزوا رسید
خوشگوی بلبلی چو من آخر دریغ نیست در گوشه قفص شده ناکام منزوی