منخر

لغت نامه دهخدا

منخر. [ م ِ خ َ / م ِ خ ِ / م ُ خ ُ / م َ خ ِ ] ( ع اِ ) سوراخ بینی. ( دهار )( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سوراخ بینی. ج، مناخر. ( ناظم الاطباء ). بینی و گویند سوراخ آن. ج، مناخر. ( از اقرب الموارد ). هر یک از دو سوراخ بینی. تثنیه آن منخرین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به منخرین شود.

فرهنگ معین

(مِ خَ ) [ ع. ] (اِ. ) سوراخ بینی. ج. مناخر.

فرهنگ عمید

بینی، سوراخ بینی.

فرهنگ فارسی

بینی، سوراخ بینی، منخرین: هردوسوراخ بینی
( اسم ) سوراخ بینی جمع: مناخر

دانشنامه عمومی

آلفا نهنگ یک ستاره است که در صورت فلکی نهنگ قرار دارد.

ویکی واژه

سوراخ بینی.
مناخر.

جمله سازی با منخر

💡 از رسول خدا پرسیدند که ما الدخان؟ این آیت را برخواند که: یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ آن گه فرمود: یملأ ما بین المشرق و المغرب یمکث اربعین یوما و لیلة، اما المؤمن فیصیبه منه کهیئة الزکمة و اما الکافر کمنزلة السکران یخرج من منخریه و اذنیه و دبره.

💡 همتت گر ضامن اسباب جمعیت شود چون ثریا منخرط کردند در سلک نظام

💡 تیزی که پرده های فلک منخرق شود گر عزم بر شدن بدماغ جهان کند

💡 همتت گر ضامن اسباب جمعیت شود چون ثریا منخرط گردند رد سلک نظام

💡 من چو سلیم توچون گلین خانه آخر از منخراب خواهی شد

💡 و روی انه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال و الریح مسجّن فی الارض الثانیة فلمّا اراد اللَّه ان یهلک عادا. قال یعنی الخازن ای رب! أ ارسل علیهم من الریح قدر منخر الثور، فقال الجبار عز و جل اذا تکفأ الارض و من علیها، و لکن ارسل علیهم من الریح قدر خاتم، فهی التی قال اللَّه عز و جل ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ.