مقدس به معنای چیزی است که از نظر دینی، فرهنگی یا اجتماعی دارای ارزش و احترام ویژهای است. این واژه به اشیاء، مکانها، زمانها یا حتی افراد اطلاق میشود که به خاطر ویژگیهای خاص خود مورد تقدس قرار گرفتهاند. به عنوان مثال، مکانهایی مانند معابد، کلیساها و مساجد به عنوان مکانهای مقدس شناخته میشوند، زیرا در آنها عبادت و ارتباط با خداوند انجام میشود. این کلمه میتواند به معنای دوری از ناپاکی و گناه نیز باشد. در بسیاری از فرهنگها و مذاهب، مقدس بودن به معنای پاکی، نور و حقیقت است و به همین دلیل، افراد و اشیاء مقدس باید از هر گونه آلودگی یا ناپاکی دور باشند.

مقدس
لغت نامه دهخدا
وگرنه دل چه دریغ است از کسی که بود
هزار جان مقدس فدای جور و جفاش.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 174 ).تن را چه قبولی نهی آنجا که ز عزت
صد جان مقدس را آنجا خطری نیست.سنائی ( ایضاً ص 59 ).درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات و روح مقدس مصطفی و اهل بیت... او باد. ( کلیله و دمنه ). صلوات و تحیات و درود و آفرین از میان جان بواسطه سر زفان به روان مقدس و تربت مطهر... سید انبیا... باد.( اسرارالتوحید چ صفا ص 5 ).
مختلف خوابهاست کاین طبقات
زان مقدس جناب دیدستند.خاقانی.امروز بحمداﷲ... سیف الدولة والدین... وارث عهد محمود سبکتکین است و ذات مقدس جهاندار معظم اتابک اعظم... ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 71 ).و همچنین سلام و تحیت و ثنا و محمدت فرماید رسانیدن به مجلس مقدس شیخ الشیوخ... ( منشآت خاقانی ایضاً ص 509 ). کردگار یکی است که مبدع کائنات است و ذات او مقدس از آنکه او را در ابداع و ایجاد موجودات شریکی بکار آید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 97 ).
بار خدایا مهیمنی و مقدر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا.سعدی.- کتاب مقدس؛ از آغاز سِفْرِ تکوین تا آخر سِفْرِ رؤیا. ( از اقرب الموارد ).
|| مورد احترام ( در بقعه ها ). که دارای حرمت است: تربت مقدس سیدالشهدا: و بیشترشبها در میان آن درخت شدی که بر در مشهد مقدس هست وخویشتن بر شاخی از آن درخت افکندی... ( اسرار التوحید چ صفا ص 34 ). بر در مشهد مقدس عمره اﷲ تعالی نشسته بود. ( اسرارالتوحید ایضاً ص 40 ). || پارسا. ( ناظم الاطباء ). پارسا. آنکه از منهیات دوری کند: مؤمن مقدس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مقدس. [ م ُ ق َدْ دِ ] ( ع ص ) پاک کننده. ( مهذب الاسماء ). پاکیزه کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || راهب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || کشیش که تعمید دهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || تقدیس کننده. آنکه خدای را به پاکی یاد کند: جواب داد... از آن روز باز که دست قهر ازلی درآمد و آن معلم ملکوت را از میان مقدسان و مسبحان بیرون برد و داغ لعنت ابدی بر جبین نهاد هیچیک از ما در صوامع قدس بر قرار خود بر سر امن و سکون ننشسته است. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 388 ).
فرهنگ معین
(مُ قَ دَّ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - پاک و پاکیزه. ۲ - شایستة پرستش و احترام. ۳ - دارای کیفیت آسمانی. ۴ - بسیار با ارزش و گرامی.
فرهنگ عمید
تقدیس کننده.
فرهنگ فارسی
( اسم صفت ) ۱ - پاک پاکیزه منزه ۲ - مرد خدا که از منهیات بپرهیزد پارسا ۳ - آنچه که از نظر دینی مورد توجه و تقدیس قرار گیرد: [ صد هزار درود و آفرین بی شما را ز زبان ما و خزانه رحمت آفریدگار نثار روضه مقدس مطهر او باد. ] ( لباب الالباب )
پاک کننده. پاکیزه کننده
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
santo
پاک و پاکیزه.
شایستة پرستش و احترام.
دارای کیفیت آسمانی.
بسیار با ارزش و گرامی.
جای پاک و پاکیزه.
جمله سازی با مقدس
اول قبول کرد گفت رسول را روح مقدس صدر بزرگوار
از لذتی که هست نظر را ز قدس او ما خود نظر به جان مقدس نمیکنیم
هزار جان مقدس فدای روی تو باد که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
عکس جمالت افتد گه گه بکوی دلها چون پرتو تجلی بر وادی مقدس
هزار دیده به ره بر نهادهاند به مجمر ز صحن گلشن مینا مقدسان مقرب
خورشید دین و دنیا کانبخش رکن دین کوست از نقصها منزه وز عیب ها مقدس