معرکه

معرکه با مار یکی از نمایش‌های سنتی و جذاب در فرهنگ‌های مختلف، به ویژه در ایران و برخی کشورهای دیگر است. این نمایش معمولاً شامل نمایش مهارت‌های خاصی است که فردی به نام "مارگیر" انجام می‌دهد. مارگیر با استفاده از حرکات خاص و موسیقی، مار را به حرکت در می‌آورد و با آن تعامل می‌کند.

این نوع نمایش‌ها معمولاً در مکان‌های عمومی مانند بازارها یا جشن‌ها برگزار می‌شود و تماشاگران را به خود جذب می‌کند. در معرکه با مار، مهارت‌های مارگیر، موسیقی، و گاهی اوقات داستان‌های محلی نیز به نمایش گذاشته می‌شود.

معرکه با مار نه تنها به عنوان یک سرگرمی شناخته می‌شود، بلکه به عنوان یک هنر سنتی و فرهنگی نیز ارزشمند است. این نمایش‌ها می‌توانند به حفظ و انتقال فرهنگ و هنرهای محلی کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

( معرکة ) معرکة. [ م َ رَ ک َ / م َرُ ک َ ] ( ع اِ ) حرب جای. مَعرَک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معرکه شود.
معرکة. [ م ِ رَ ک َ ] ( ع اِ ) لته حیض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
معرکه. [ م َ رَ ک َ / م َ رِ ک ِ ] ( از ع، اِ ) جنگ گاه و جای کارزار و این صیغه اسم ظرف است از عرک که «به معنی مالیدن و گوشمال دادن و خراشیدن » است. چون دلیران در کارزار همدیگر را می مالند لهذا جنگ گاه را، «معرکه » اسم ظرف شد. ( غیاث ). میدان کارزار. نبردگاه. حربگاه. ج، معارک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) 

فرهنگ معین

(مَ رَ کِ یا کَ ) [ ع. معرکة ] (اِ. ) ۱ - میدان جنگ و رزمگاه. ج. معارک. ۲ - (عا. ) کار پُر - اهمیت، هنگامه، غوغا. ۳ - کسی که کار مهم انجام دهد.

فرهنگ عمید

میدان جنگ، جای نبرد و زدوخورد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - میدان جنگ رزمگاه جمع: معارک. یا معرک. جهاد. میدان جنگ. یا معرک. کارزار. میدان جنگ. ۲ - جایی که در آن گروهی برای تماش حقه بازی میمون بازی و نمایشهای مختلف گرد آیند. یامعرک. طاس باز. مجمعی که در آن طاس بازی کنند: افتد ز بس که تشت کسی هرنفس ز بام روی زمین چو معرک. طاس باز شد. ( سلیم ) ۳- ازدحام مردم در جایی: معرکه بود. ۴ - کار پراهمیت عمل قابل توجه.۵- کسی که کاری مهم انجام دهد: فلان معرکه است …

جملاتی از کلمه معرکه

جاه تو شها، رو بهر آورد گه آورد؛ از معرکه برگشت بفتح و بظفر بر
فتح شود باغبان گلشن رزمت معرکه از خون دمی که گشت گلستان
وقت است که چون نور علی بر رخ اغیار در معرکه نطق کشم تیغ زبان را
گر بر سر ما تاج کرامت ننهی افتد پس معرکه کلاه همه کس
ابوعبدالله المهدی توانست حمایت مردمان گیلان و دیلمان را جلب کرده و در سال‌های ۳۵۵ و ۳۵۶ هجری قمری با صدور حکم جهاد علیه وشمگیر و کشیدن مردم عراق به این معرکه، منطقهٔ گیلان را از نفوذ زیاریان بیرون بکشد. او حتی حکومت بر طبرستان را نیز در سر داشت که موفق بدین عمل نشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم