معدود

معدود به معنای محدود، شمارش‌پذیر یا تعداد کمی از چیزها است. این واژه به گروهی از افراد یا اشیاء اشاره دارد که تعداد آن‌ها مشخص و کم است. در زبان فارسی، معدود به عنوان صفتی برای توصیف چیزهایی به کار می‌رود که در مقایسه با دیگر موارد، تعدادشان اندک و قابل شمارش است.

لغت نامه دهخدا

معدود. [ م َ ] ( ع ص ) شمارکرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). شمرده شده و به حساب آمده و حساب شده. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معدود شدن؛ شمرده شدن

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - شمرده شده، حساب شده. ۲ - کم، اندک.

فرهنگ عمید

۱. شمرده، شمار شده، شمرده شده.
۲. [مجاز] کم، اندک.

فرهنگ فارسی

شمرده، شماره کرده شده، شمرده شده، کم، اندک
۱ - ( اسم ) شمرده شده شمار کرده. ۲- ( صفت ) کم اندک قلیل.

دانشنامه آزاد فارسی

در اصطلاح دستور زبان، موصوفِ صفتِ شمارشی. معدود کلمه ای است که عدد، به عنوان صفت، بر شمار یا ترتیبِ آن دلالت می کند. مثلِ کلماتِ «ساعت»، «روز»، «کتاب» در گروه های «دو ساعت»، «روز هفتم»، «دوپنجم کتاب». در زبان فارسی، معدودِ عددِ اصلی همیشه مفرد است، مثلِ «صدها نفر».

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّعْدُودٍ: اندک - کم شمار
معنی مَّعْدُودَةً: معدود -اندک - کم شمار(أَیَّاماً مَّعْدُودَةً:چند روزی)
معنی مَّعْدُودَاتٍ: چند - معدود-اندک - کم شمار( أَیَّاماً مَّعْدُودَاتٍ: چند روزی - روزهایی چند )
ریشه کلمه:
عدد (۵۷ بار)
«مَعْدُود» از مادّه «عَدَد» یعنی قابل شمارش، و معمولاً به اشیاء کم گفته می شود; زیرا اشیاء زیاد قابل شمارش نیستند یا شمارش آنها مشکل است.

جملاتی از کلمه معدود

ارسلان «ارسی» نامی (زادهٔ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۳) خواننده، ترانه‌سرا و درمانشناس موسیقایی ایرانی-سوئدی است که در حال حاضر در لس آنجلس زندگی می‌کند. بنا به گفتهٔ وبسایت ام تی وی ارسلان نامی جز معدود کسانی است که برنده جایزه خوانندگان پاپ و موسیقی درمانی را در خارج از ایران دریافت کرده‌است.
وی در سال ۱۸۹۵ در آلمان متولد گردید او را می‌توان جزو نویسندگان معدودی دانست که برای حقوق فردی ارزش بسیار قائل است این نویسنده رئالیست در میان مردم آلمان موقعیت و ارزش خاصی دارد زیرا از فرزندان جنگ و نگهبان حقوق انسان آزاد است مهمترین اثر این نویسنده «کارگران» و کتابی موسوم به «عبور از خط» می‌باشد.
آشپزمان، غذا را پخت و من نقاشی‌اش را کشیدم و همگی غذا را خوردیم. این یکی از معدود دفعاتی بود که من مدل نقاشی‌ام را خوردم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم