مسود

کلمه مسود در زبان فارسی به معنای نوعی نوشته یا پیش‌نویس است که هنوز به شکل نهایی آماده نشده است. این واژه یک اسم است و در مکالمات و متون رسمی و غیررسمی مورد استفاده قرار می‌گیرد. جمع این کلمه به صورت مسودها نوشته می‌شود. می‌توان از این کلمه به عنوان موضوع، مفعول یا صفت در جملات استفاده کرد. به عنوان مثال: دانشجو مسود خود را به استاد ارائه داد. توجه داشته باشید که آن را به درستی بنویسید و از اشتباهات املایی دوری کنید. اگر در متنی از این واژه استفاده می‌کنید، بهتر است قبل و بعد از آن از نشانه‌های نگارشی مناسب مانند ویرگول یا نقطه بهره ببرید تا جمله روان‌تر شود. این واژه معمولاً در متون رسمی، مقالات و در ارتباطات دانشگاهی و اداری بیشتر به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

مسود. [ م ُس ْ وِ ] ( ع ص ) فرزند مهتر ( سیّد ) زاینده یا فرزند سیه فام آورنده. از لغات اضداد است. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
مسود. [ م ُ س َوْ وِ ] ( ع ص ) اختیارکننده و برگزیننده مهتر برای قوم. || آن که سیاه میکند و با سیاهی نشان میکند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سیاه کننده. || آن که با سیاهی دوات می نویسد. ( ناظم الاطباء ). نویسنده.
- مسود اوراق؛ نویسنده ورق ها. ( ناظم الاطباء ).
- || سوادکننده از اوراق. رونوشت بردارنده. کپیه کننده از اوراق.
مسود. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع اِ ) روده ها که در آن خون فصد ناقه را پر کرده و سر آن بند کرده بریان نموده خوردندی در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
مسود. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تسوید. سیاه شده. ( از منتهی الارب ). سیاه کرده شده. سیاه:
گازر مباش کز پی تزیین دیگری
جامه سپید کرد و ورا رو مسود است.ابن یمین.|| نوشته شده. || سیّد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مسود. [ م ُس ْ وَدد ] ( ع ص ) سیاه شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سیاه روی از غم و اندوه و رنج. ( ناظم الاطباء ). سیاه. ( آنندراج ): و اًذا بشر أحدهم بالأُنثی ̍ ظل وجهه مسوداً و هو کظیم. ( قرآن 58/16 ).

فرهنگ معین

(مُ سَ وَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - سیاه کرده شده. ۲ - نوشته شده.

فرهنگ عمید

۱. سیاه کننده.
۲. [مجاز] نویسنده.
سَرور، آقا، سید.

فرهنگ فارسی

سیاه کننده، نویسنده
( اسم ) ۱ - سیاه کننده. ۲ - نویسنده: مسود این ورق - عفاالله عنه ماسبق - در درسگاه دین پناه مولانا... قوام - المله والدین عبدالله... بکرات و مرات که بمذاکره رفتی...
روده ها که در آن خون فصد ناقه را پر کرده و سر آن بند کرده بریان نموده خوردنی در جاهلیت

ویکی واژه

سیاه کرده شده.
نوشته شده.

جملاتی از کلمه مسود

گردد چو خامه شانه‌‌کش طره ثناش از حسن خط مسوده‌ام روی دلبرست
خیال زلف و رخت بست در سخن جامی چو از مسوده می برد این غزل به بیاض
در این هنگام، تنها کانادا، استرالیا، و نیوزیلند به عنوان کشورهای همسود همکار یوکی‌یواس‌ای شناخته می‌شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم