مسلک

کلمه مسلک در زبان فارسی به معنای روش، سبک یا گرایش فکری و اعتقادی است. زمانی که این واژه در جمله‌ای به کار می‌رود که نیاز به علامت نگارشی دارد، باید به اصول نقطه‌گذاری توجه کرد. همچنین می‌توان این کلمه را با کلمات دیگر ترکیب کرد که در این صورت باید دقت کرد تا ترکیب‌ها به‌درستی رعایت شوند. در استفاده از این کلمه، باید به این نکته توجه داشت که این کلمه به گرایش یا مکتب خاصی اشاره دارد و در متون فلسفی، دینی یا اجتماعی با توجه به مفهوم خاص خود به کار می‌رود. در نوشتار رسمی، استفاده از آن مناسب است، اما در زبان محاوره‌ای ممکن است از واژه‌های دیگری مانند روش یا سبک بهره گرفته شود.

لغت نامه دهخدا

مسلک. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) راه. ج، مسالک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). طریق. محل عبور. خط عبور. ( ناظم الاطباء ). خیاط. ( منتهی الارب ). اسم ظرف است از سلوک که به معنی رفتن باشد. ( غیاث ). || روش. طریقت. طریقه. ( یادداشت مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(مَ لَ ) [ ع. ] (اِ. ) روش، آیین. ج. مسالک.

فرهنگ عمید

۱. راه.
۲. روش، طریقه.

فرهنگ فارسی

راه، روش، طریقه، مسالک جمع
(اسم ) ۱ - جای سلوک محل عبور راه: خندق و میدان به پیش او یکی است چاه و خندق پیش او خوش مسلکی است. ( مثنوی ) ۲ - روش طریقه: مسلک سیاسی جمع: مسالک.
نزار و لاغر

ویکی واژه

مفهوم باستانی کلمه مستی که بدن کک مک دار داشته باشد خال یا لکه در چهره داشته باشد. مسلک از دو کلمه مَس - لک شکل گرفته و منظور از لک همان لک‌های صورت است.
روش، شیوه، آیین.
جمع: مسالک.

جملاتی از کلمه مسلک

ز مسلکی که بپهلو روند تا بحرم هزار مرد نیرزد بموی پیرزنی
هر نبی و هر ولی را مسلکیست لیک تا حق می‌برد جمله یکیست
نمیراند دلی را هرکه دارد مسلک جویا به کیش دردمندان شمع کشتن خونبها دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم