مستشرق

لغت نامه دهخدا

مستشرق. [ م ُ ت َ رِ ]( ع ص ) روشن و تابان. ( غیاث ). || شرق شناس.خاورشناس. عالم و محقق و دانا به مسائل مشرق زمین.

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع. ] (اِفا. ) شرق شناس. کارشناس.

فرهنگ عمید

کسی که آشنا و دانا به اوضاع و احوال ملل مشرق زمین است، خاورشناس.

فرهنگ فارسی

کسی که آشناودانابه اوضاع واحوال ملل مشرق زمین است، خاورشناس
( اسم ) عالم استشراق خاورشناس شرق شناس جمع مستشرقین.

جمله سازی با مستشرق

شامل ۲۷۰ صفحه شامل ارائه دیدگاه‌های آثار ابوالعلا معری، جبران خلیل جبران و میخائیل نعیمه، بخشی پیرامون دیدگاه‌های مستشرقان منصف و غیر منصف پیرامون علی و سپس در قسمتی با عنوان «آنچه دربارهٔ این کتاب گفته شده‌است» دیدگاه‌ها و تقدیرها از این کتاب ارائه شده‌است.
دوز، مستشرق معروف هلندی، نیز سخن او را تأیید می‌کند و می‌گوید که مهم‌ترین قومی که تغییر دین داد ایرانیانند؛ زیرا آن‌ها بودند که اسلام را نیرومند و استوار کردند، نه عرب.
آگوست فردیناند مایکل فان مهرن (زادهٔ ۶ آوریل ۱۸۲۲- درگذشتهٔ ۱۴ نوامبر ۱۹۰۷) مستشرق و لغت‌شناس اهل دانمارک بود که از ۱۸۵۴ تا ۱۸۹۸ استاد زبان‌های سامی در دانشگاه کپنهاگ بود.