مستحضر

مستحضر در زبان فارسی به معنای آگاه یا مطلع به کار می‌رود، این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد از موضوع یا وضعیتی خاص آگاهی کامل دارد و به آن واقف است. در این حالت، فرد نه تنها از یک موضوع خاص مطلع است، بلکه به طور فعال در جریان آن قرار دارد و اطلاعات لازم را دارد.

کاربرد در زبان فارسی:

این واژه معمولاً در متون رسمی، اداری و حقوقی به کار می‌رود و به معنای آگاهی و اطلاع کامل از موضوعات مختلف استفاده می‌شود. به عنوان مثال، در مکاتبات رسمی ممکن است گفته شود: شما مستحضر هستید که… که به معنای این است که فرد مورد نظر از موضوع خاصی آگاه است.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: آگاه، مطلع، باخبر.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: aware یا informed.

متضادها: نا آگاه و غافل.

لغت نامه دهخدا

مستحضر. [ م ُ ت َ ض ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحضار. دواننده. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || بخود بازآینده. ( آنندراج ). رجوع به استحضار شود.
مستحضر. [ م ُ ت َ ض َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استحضار. حاضر کرده شده. ( اقرب الموارد ). حاضر. آماده یافته شده. حاصل شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به استحضار شود. || آگاه. واقف. مطلع. با خبر. خبردار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- مستحضر بودن؛ آگاه بودن. اطلاع داشتن.
- مستحضر داشتن؛ به اطلاع رساندن.
- مستحضر شدن؛ آگاه شدن.
- مستحضر کردن؛ آگاهانیدن.
- مستحضر نمودن؛ به آگاهی رساندن.

فرهنگ معین

(مُ تَ ض ) [ ع. ] (اِفا. ) آگاه، مطلع.

فرهنگ عمید

آگاه، مطلع.

فرهنگ فارسی

حاضرکننده، آماده کننده، به حضورخواهنده، آگاه وباخبر
( اسم ) ۱ - حاضرکرده آماده. ۲- حاصل شده. ۳- بیاد دارند بیاد آورنده. ۴ - آگاهی یافته آگاه شده مطلع: علتش آن بود کزاخلاق ناپاکان ری و ملت پاک خراسان هیچ مستحضرنبود. ( بهار )
دواننده

جملاتی از کلمه مستحضر

غایب مشو از دردِ دلِ خویش دمی مستحضرِ درد باش تا مرد شوی
جز محبت را نداند جلوهٔ اول ز ذات هر که بعد از کنت کنز احببت را مستحضر است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم