لغت نامه دهخدا
مستجیز. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجازة. || «جواز»خواهنده، و آن آبی باشد که به مواشی و زراعت دهند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || اجازت خواهنده. ( آنندراج ). اذن خواهنده. ( اقرب الموارد ):
چه عجب گر خالق این قوم نیز
با تو باشد چون نه ای تو مستجیز.مولوی ( مثنوی ).|| صله طلبنده. ( منتهی الارب ). رجوع به استجازة شود.