مستبشر

لغت نامه دهخدا

مستبشر. [ م ُ ت َ ش ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استبشار. مژده دهنده. ( اقرب الموارد ). مقرنشع. ( منتهی الارب ). || شادشونده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). شادان. شادشده. رجوع به استبشار شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ش ) [ ع. ] (اِفا. ) شادمان.

فرهنگ عمید

۱. شادشونده از خبر خوش، شادمان.
۲. بشارت دهنده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شاد شونده از خبرهای خوش. ۲ - شادمان.

جمله سازی با مستبشر

💡 نظم چون گشت خطا، مرد تبهکار دنی هست‌ پیوسته به عِزّ و به شرف مستبشر

💡 سریست درین کوچه، که با کس نتوان گفت ای وصل تو مستبشر ابواب معانی

💡 همه ضاحک ز عیش و مستبشر او ز رنج و عنا عبوس و کدر

💡 به تحسین و لطف تو مستظهرم که دارد قبول تو مستبشرم

💡 و فی روایة ابو هریره قال: قال رسول اللَّه (ص). «یؤتی بالموت یوم القیامة فیوقف علی الصّراط فیقال یا اهل الجنة! فیطلعون خائفین وجلین ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، ثم یقال یا اهل النّار! فیطلعون فرحین مستبشرین رجاء ان یخرجوا من مکانهم الّذی هم فیه، فیقال هل تعرفون هذا؟ فیقولون نعم یا ربّنا هذا الموت، فیذبح علی الصّراط، ثم یقال، خلود فلا موت.

ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز