مستأثر
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
مخت.
متأثر، غمگین.
جمله سازی با مستأثر
اما در سفر دوم که شخصی سالک به مقام ولایت نائل آمده و وجود وی یک وجود حقانی گشته، سفر خود را از موقف ذات آغاز کرده و بسوی کمالات، یکی پس از دیگری پیش میرود؛ تا جایی که همهٔ کمالات را مشاهده کرده و جز اسمای مستأثره، همهٔ اسمای حق را میآموزد. در اینجا ولایت سالک، تام و تمام شده و ذات و صفات و افعالش، در ذات و صفات و افعال حق فانی میگردد؛ به حق میشنود و به حق میبیند.