مرکب مایع رنگی است که برای نوشتن، چاپ و طراحی استفاده میشود. نوع سنتی از اسید گالیکو و جوهر مازو تهیه میشود؛ اما امروزه بیشتر از رنگهای مصنوعی تولید میشود. همچنین در فلسفه، به معنای آنچه از چند جزء تشکیل شده است، در مقابل بسیط به کار میرود. اگر اجزاء از خارج باشند، به آن مرکب خارجی میگویند و در غیر این صورت، عقلی است. حداقل ترکیب خارجی شامل ترکیب ماده و صورت است و حداقل ترکیب عقلی شامل ترکیب جنس و فصل میباشد. بر اساس این تعریف، نوع خارجی به اشیاء مادی تعلق دارد و نه مجرد. اگر ترکیب اجزاء خارجی به صورت ظاهری و کنار هم قرار گرفتن باشد، به آن غیرحقیقی میگویند و اگر غیر از این باشد، حقیقی خواهد بود.
مرکب
لغت نامه دهخدا
مرکب. [م َ ک َ ] ( ع مص ) مصدر رُکوب است در تمام معانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رکوب شود.
- یوم المرکب؛ روزی که خلیفه با زینت و خدم و حشم وعساکر سوار می شود. ( ناظم الاطباء ).
مرکب.[ م َ ک َ ] ( ع اِ ) برنشستنی از ستور. ( منتهی الارب ). اسب. آنچه برآن سوار شوند از قسم مواشی، اکثر به معنی اسب مستعمل است. ( از غیاث ) ( آنندراج ). اسب بارگی. باره. برنشستی. برنشست. برنشستنی. بارگیر. سواری. ولید. ج، مراکب
فرهنگ معین
(مُ رَ کَّ ) [ ع. ] ۱ - (اِمف. ) ترکیب شده، آمیخته شده. ۲ - ماده ای سیاه رنگ که از دوده و مواد دیگر به دست می آید و از آن برای نوشتن و چاپ استفاده می شود.
فرهنگ عمید
۲. آنچه از دو یا چند جزء ترکیب شده باشد.
۳. (شیمی ) ویژگی جسمی که از دو یا چند عنصر مختلف ترکیب شده و قابل تجزیه باشد، ویژگی جسم یا ماده ای که بیش از یک عنصر در ساختمان آن باشد.
۴. (اسم ) ماده ای برای نوشتن یا چاپ کردن اوراق که از دوده تهیه می شود.
هرچه بر آن سوار شوند، حیوانی که بر آن سوار شوند.
فرهنگ فارسی
زین و یراق ساز
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه مرکب
از همه مرکبان برق صفت باد پیمای من براق افتاد
به مرد و به مرکب بکن یاوری مگر آب رفته به جوی آوری