محیط

محیط فیلمی است که در سال ۱۹۱۷ به نمایش درآمد. یکی از بازیگران آن ماری مایلز مینتر است. در زمینه هندسه، پیرامون به خط و مسیری اطلاق می‌شود که یک سطح را در بر می‌گیرد. این واژه به معنای فراگیرنده است و به طول بخش خارجی یک شکل اشاره دارد. به عبارت دیگر، فاصله‌ای که در امتداد لبه بیرونی یک شکل طی می‌کنیم تا به نقطه آغازین خود بازگردیم، محیط نامیده می‌شود. همچنین، به لبه بیرونی خود نیز به طور غیررسمی پیرامون گفته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

محیط. [ م ُ ] ( ع ص ) مقابل محاط. اسم فاعل از احاطه. ( کشاف ). فراگیرنده. درگیرنده و احاطه کننده. ( غیاث ). صاحب آنندراج گوید در فارسی به صله بر مستعمل است یعنی محیط بر، دربرگیرنده

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - فراگیرنده، احاطه کننده. ۲ - پاره خطی که دور سطحی را فرا می گیرد. ۳ - آگاه و باخبر.

فرهنگ عمید

۱. جایی که انسان در آن زندگانی می کند اعم از کشور، شهر، جامعه، یا خانواده.
۲. (صفت ) [مقابلِ محاط] [مجاز] احاطه کننده، فروگیرنده.
۳. (ریاضی ) خطی که دور دایره را فراگیرد.
۴. (ریاضی ) شکلی که شکل دیگر داخل آن قرار گرفته باشد.
۵. [مجاز]
۶. [قدیمی] اقیانوس.
۷. (صفت ) [قدیمی، مجاز] آگاه، مطلع، باخبر.

فرهنگ فارسی

( بحر محیط دریای محیط ) ۱ - اقیانوس کبیر ۲ -. بطور عام بمجموعه آبهای اقیانوسها که خشکیها را احاطه کرده اند نیز اطلاق شود.
۱ - ( اسم ) احاطه کننده در برگیرنده: هوا محیط است بر چیز ها. ۲ - ( اسم ) خطی که دور تا دور سطحی را احاطه کند پیرامون. یا محیط دایره خطی است مدور که سطح دایره را احاطه کند. توضیح عاده محیط دایره و دایره بیک مفهوم بکار برده میشوند. ۳ - جای زندگی آدمی. ۴ - ( صفت ) با اطلاع مطلع. ۵ - دریای بزرگ اقیانوس. یا محیط کحلی رنگ. دنیا: صدف این محیط کحلی رنگ چون بر آمود در بکام نهنگ... ( نظامی. گنجین. گنجوی )

فرهنگ اسم ها

اسم: محیط (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mohit) (فارسی: محيط) (انگلیسی: mohit)
معنی: فراگیرنده، احاطه کننده، پاره خطی که دور سطحی را فرا می گیرد، اقیانوس، آگاه و باخبر، از نام ها و صفات خداوند، ( به مجاز ) در برگیرنده و احاطه کننده، ( در حدیث ) آن که با صدهزار حدیث از نظر متن، سند و راویان آنها آشنا باشد، واقف به رموز، ( در قدیم ) دریای محیط، آنچه شخص یا چیزی را احاطه کرده و منشأ تغییر و تحول است، از نامهای خداوند

فرهنگستان زبان و ادب

{medium} [زیست شناسی-میکرب شناسی] ← محیط کشت

جملاتی از کلمه محیط

خاصه این بنده کز آب نظم مدحت ناگهان شد چو دریای محیط از در مدحت با نظام
حیران دستگاه حبابم‌ که بسته‌اند نقد محیط در خم ترک کلاه او
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم