متناقض

واژه‌ی مُتَناقِض صفت فاعلی از ریشه‌ی «ن‑ق‑ض» است که در زبان عربی به‌کار می‌رود و در متون فارسی نیز با حفظ ساختار اصلی خود مورد استفاده قرار گرفته است. این واژه در لغت به معانی گوناگونی اطلاق می‌شود که همگی در مفهوم برهم‌زنندگی یا زوال ریشه دارند. از جمله این معانی می‌توان به عهدشکن، پیمان‌گسل و نیز تخریب‌کننده‌ی بنا اشاره کرد. همچنین در برخی منابع، متناقض به کسی گفته می‌شود که تابِ ریسمان را می‌گشاید و آن را سست می‌کند. این معانی مختلف، همگی به نوعی بیان‌گر مفهوم نقض، سست کردن یا برهم زدن وضعیت پیشین هستند.

در کاربرد دوم، این واژه به معنای مخالف، نقیض یا ناسازگار به‌کار می‌رود و بر دو چیز یا دو گفته‌ای دلالت دارد که با یکدیگر در تضاد هستند. برای مثال، هنگامی که دو گزاره یا دو عقیده‌ی کاملاً متعارض وجود داشته باشد، آن‌ها را متناقض می‌نامند. در متون کهن فارسی نیز به این مفهوم اشاره شده است؛ از جمله در کتاب جامع‌الحکمتین آمده است: «ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد»، که در اینجا مقصود، غیرممکن بودن وجود سخنان متضاد و ناسازگار در کلام الهی است.

لغت نامه دهخدا

متناقض. [ م ُ ت َ ق ِ ] ( ع ص ) عهدشکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عهد و پیمان شکننده. || کسی که خراب میکند بنا را. ( ناظم الاطباء ). || آن که واز میکند تاب ریسمان را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به تناقض شود. || مخالف. عکس. ناموافق و نقیض هم باشنده: ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. ( جامعالحکمتین، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(مُ تَ قِ ) [ ع. ] (اِفا. ) مخالف و ضد یکدیگر.

فرهنگ عمید

چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض.

فرهنگ فارسی

دارای تناق، چیزی که مخالف وضددیگری باشد
( اسم ) نقیض هم باشنده ضد: ولکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد.
عهد شکننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متعاقبا یعنی چه؟
متعاقبا یعنی چه؟
خواجه یعنی چه؟
خواجه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز