مبلغ به معنای ارزش یا هزینهای است که برای یک کالا یا خدمات مشخص میشود. این مفهوم در تجارت و اقتصاد اهمیت بالایی دارد، زیرا تعیین مبلغ مناسب میتواند تأثیر زیادی بر روند خرید و فروش و تصمیمات اقتصادی داشته باشد. در واقع، به عنوان یک معیار اصلی در معاملات شناخته میشود و میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون تقاضا، عرضه و شرایط بازار قرار گیرد. به علاوه، شناخت درست مبلغ و عوامل مؤثر بر آن، به افراد و کسبوکارها کمک میکند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند و در نتیجه به بهبود وضعیت مالی خود بپردازند. تفکر دقیق در مورد مبلغ میتواند به ایجاد استراتژیهای کارآمدتر در مدیریت مالی و برنامهریزی اقتصادی منجر شود.
مبلغ
لغت نامه دهخدا
مبلغ. [ م َ ل َ ] ( ع مص ) به حد کمال و خوبی رسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) کمال و حد رسیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کمال رسیدن و حد رسیدن. ( ناظم الاطباء ). حد چیزی و نهایت آن. ( از اقرب الموارد ). حد و نهایت. ( غیاث ). || جای رسیدن و مقام. ( غیاث ). جای رسیدن. ( آنندراج ). جای و محل رسیدن. ( ناظم الاطباء ). || همچنین مبلغ نیز بمعنی کامل و جید است؛ و این لفظ اکثر در انشاء صفت زر نقد واقع میشود، مگر این صفت قبل از موصوف می آید. چنانچه مبلغ ده روپیه یعنی چنین روپیه ها که سازنده آن را جید و کامل به صفات خودش ساخته است و ناسره و غیر جید نیست. و بعضی نوشته اند مَبلَغ مصدر میمی است که در صفت زر نقد بمعنی اسم مفعول واقع میشود. ( غیاث ). فارسیان در مال و زر نقد استعمال کنند. ( آنندراج ). نقد و زر و پول حاضر و قیمت و بها و نوعاً در حساب این کلمه را بر زر نقد مقدم ذکر میکنند. چنانکه میگویند مبلغ ده اشرفی و مبلغ مرقوم یعنی نقدی که در پیش نوشته شده. ( ناظم الاطباء ). نقد از دراهم. ( از ذیل اقرب الموارد ). نقد از دراهم و دنانیر. ( مولد ). ج، مبالغ. از آن کنایه به دراهم و دنانیر کنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
مبلغ عشق تهی دستان ندارد هیچ وزن
مدعی چربید بر من مبلغ و مقدار داشت.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).نه آن وزن رفته ست در کار او
که مبلغ کشد بار مقدار او.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ). || مقدار. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). اندازه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مقدار و بلنج و شماره و جمع و جمله. ( ناظم الاطباء ). مقدار در مورد پول و نقد و جز آن: در ورقی دیدم نبشته به فرمان امیرالمؤمنین نزدیک امیرابوالفضل... برده آمد از زر چندین وز فرش چند... مبلغش سی بار هزار هزار درم بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191 ). آنچه از او می باید ستد مبلغ آن بنویسد و به عبدوس دهد تا وی را به درگاه آرند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 369 ).
سپهر مبلغ عمرت کشیده بر عددی
که عشر آن عدد آید هزار بار هزار.امیرمعزی ( از آنندراج ).ای پادشاه در آنجا مبالغی بستانهای خوش و آبهای روان... پدید آمده است. ( جوامعالحکایات عوفی ).
گرتو شاهد با میان آیی چو شمع
مبلغی پروانه ها گردآوری.سعدی.
فرهنگ معین
(مُ بَ لِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) تبلیغ کننده.
(مَ لَ ) [ ع. ] (اِ. ) مقدار، شماره. ج. مبالغ.
فرهنگ فارسی
حدرسیدن، جای رسیدن، حدونهایت چیزی، اندازه ومقداری ازپول، تبلیغ کننده، رساننده، کسی که حکم وامری رابدیگری ابلاغ کند
( اسم ) رساننده ابلاغ کننده تبلیغ کننده: مبلغ افکار و عقاید دینی. جمع: مبلغین.
جمله سازی با مبلغ
💡 چون دلت را آن پسند آمد عروس شعر من جودت او را مبلغی هر سال برکابین نهاد
💡 مهرمه مبلغی هزینه کند هر طرف نوگلی خزینه کند
💡 ماراست زین مطاع گرانمایه مبلغی در ذمت وکیل وزیر کریم وام