مالیدنی

لغت نامه دهخدا

مالیدنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) درخور مالیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || دوا که بر ظاهر بشره مالند. مقابل خوردنی. که تنها برای مالیدن است نه خوردن: دواهای مالیدنی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

در خور مالیدن

جمله سازی با مالیدنی

پنجهٔ بیکار منع خار خار دل نکرد کاش باشد سینه بر برگ حنا مالیدنی