مؤاخذت

ویکی واژه

بازخواست و عقوبت به سبب گناه.

جمله سازی با مؤاخذت

نزاریا نظر بی غرض کنی که خدای همین گناه کسی را مؤاخذت نکند
ملک دانشمند را مؤاخذت کرد و معاتبت فرمود که وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی.
مؤاخذت نرود ورنه باور است ترا بکوب خاک و بکش مردم و بکش لشکر
اگر ز خاک محبان غبار برخیزد مؤاخذت نکند هیچکس حبیبان را