لک کردن
فرهنگ فارسی
رنگی یا نقطه مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن و چرکین و بی رون شدن آن.
ویکی واژه
جمله سازی با لک کردن
المنهٔ لله که انگشتری ملک کردند دگرباره در انگشت سلیمان
عرش خدا شد از عزا نو سیه پوش ملک و ملک کردند راحت را فراموش
تاملک کردند آدم را سجود عشقشان یک ذره آمد در وجود