قیقاج

کلمه قیقاج یکی از واژه‌های فارسی است که در زبان‌های دیگر نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد و به معنای چوبی که به‌عنوان سلاح یا ابزار به کار می‌رود یا چوب‌دستی است. این واژه به‌عنوان اسم به کار می‌رود و می‌توان آن را در جملات به‌عنوان فاعل، مفعول یا متمم استفاده کرد. در جملات، رعایت نکات نگارشی و نقطه‌گذاری اهمیت دارد؛ به‌ویژه اگر این کلمه در انتهای جمله قرار گیرد، باید پس از آن نقطه گذاشته شود. در نوشتار آنلاین یا تایپ، لازم است که دقت کافی به خرج داده و از اشتباهات املایی پرهیز شود. همچنین، در جملات باید نهاد و گزاره به‌درستی مشخص شوند. بررسی تلفظ صحیح این کلمه هنگام بیان آن نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

لغت نامه دهخدا

قیقاج. [ ق َ / ق ِ ] ( ترکی، ص، اِ ) اریب. وریب. ( برهان در کلمه وریب ). مأخوذ از ترکی، در تداول، کج و خم. || تیر خمیده. ( ناظم الاطباء ). تیر افکندن به دشمن در حالی که پشت بدو دارند چنانکه اشکانیان در کر و فر خویش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(ق ) [ تر. ] (اِ. ) کج، اریب.

فرهنگ عمید

۱. اریب، کج.
۲. (قید ) به شکل اریب.

فرهنگ فارسی

قیقاچ: اریب، کج
۱ - ( صفت ) کج اریب. یا قیقاج رفتن. به طور مورب راه رفتن. یا قیقاج زدن ( قیقاج تیر زدن ). تیر برگشته زدن. ۲ - ( اسم ) جامه مورب بافته و پیشواز اریب انداخته واریب پیوسته: عقلم بخیاط می کرد کنکاج در رخت صوفی دامانش قیقاج.

ویکی واژه

کج، اریب.

جملاتی از کلمه قیقاج

نیش شاخی که بقیقاج بود دانی چیست گلستانی که به بندند بگردش انهار
به پیش روی قیقاج و چپ و راست زندگوئی به هر جائی دلش خواست
هیچ صیدی هرگز از قیقاج اندازی ندید آنچه جویا با دل آن برگشته مژگان می کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم