قبول

قبول به معنای پذیرفتن یا پذیرش است. در اصطلاح، همچنین به معنای پذیرایی نیز به کار می‌رود. این واژه به نوعی به دریافت و قبول کردن اشاره دارد که می‌تواند در زمینه‌های مختلف مانند میزبانی و مهمانی نیز مطرح شود. باد صبا به عنوان پدیده‌ای طبیعی شناخته می‌شود که در برخی موارد به عنوان ضد دبور یا طوفان تعبیر شده و در مقابل آن قرار می‌گیرد. این باد به نوعی به دلپذیری و مقبولیت در میان افراد و طبیعت اشاره دارد و نشان‌دهنده حالاتی است که به خوبی و خوشایندی تعبیر می‌شود. در زبان فارسی، این کلمه غالباً به معنای مقبول به کار می‌رود و معمولاً با افعالی چون اافتادن و کردن همراه می‌شود. به طور کلی، این مفهوم به نوعی تعامل و پذیرش در روابط اجتماعی و طبیعی مرتبط است و نشان‌دهنده وابستگی‌ها و ارتباطات انسانی و طبیعی می‌باشد.

لغت نامه دهخدا

قبول. [ ق َ ] ( ع مص ) پذیرفتن. || دلو را از ساقی گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) پذیرائی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) مام ناف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || باد صبا از آن جهت که ضد دبور است. یا آن که مقابل در کعبه شرفهااﷲ میوزد. یا آن که مقبول طبایع و نفوس است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) در فارسی اکثر به معنی مقبول آید و با لفظ افتادن و کردن استعمال نمایند. ( آنندراج ):
ای کز کمال حسن تو حیران شده عقول
در سینه ها عزیزی و در دیده ها قبول.میرحسن دهلوی ( از آنندراج ).نیست غیر از ناقبولی سازگار راستان
میخورم خون همچو تیر از دل پسندیهای خویش.ملا مفیدبلخی ( از آنندراج ).|| زیبا. خوب. || ( اِمص ) خوبی. ( منتهی الارب ). || جمال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) هیأت و لباس.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
قبول. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) خوبی. || جمال. || ( اِ ) هیأت و لباس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) وزیدن باد صبا. ( آنندراج ). || پیش آمدن. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(قُ ) [ ع. ] (اِمص. ) ۱ - خوبی. ۲ - زیبایی، جمال.
( ~. ) [ ع. ] (مص ل. ) پیش آمدن.
(قَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) پذیرفتن. ۲ - (اِ مص. ) پذیرایی، پذیرش.

فرهنگ عمید

۱. پذیرفتن و گرفتن چیزی.
۲. گفتار کسی را به راستی و درستی پذیرفتن.
۳. (صفت ) پذیرفته.
* قبول افتادن: (مصدر لازم ) [قدیمی] پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن: صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ: ۴۷۲ ).
* قبول شدن: (مصدر لازم ) پذیرفته شدن.
* قبول کردن: (مصدر متعدی ) پذیرفتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیش آمدن.
پذیرفتن دلو را از ساقی گرفتن پذیرائی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها، که مقابل ایجاب است.
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.
انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.
[ویکی فقه] قبول (فقه). قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها،
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.
انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.
مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
۱. ↑ مغنی المحتاج، ج۲، ص۳.۲. ↑ المهذب (ابو اسحاق شیرازی)، ج۱، ص۲۵۷.۳. ↑ مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
...

ویکی واژه

پذیرفتن.
پذیرایی، پذیرش.
خوبی.
زیبایی، جمال.
پیش آمدن.

جمله سازی با قبول

لیکن تو را مجال بیان نیست در درود لیکن تو را قبول سخن نیست در ثنا
دل گفت که بر در قبولش هرچه آن نرود به دست جانست