معانی قاموس به چند جنبه مختلف اشاره دارد که هر یک در زمینههای خاصی کاربرد دارند:
میانه دریا: این معنی به نقطهای در وسط دریا اشاره دارد که میتواند به عنوان نمادی از عمق و وسعت دریاها در نظر گرفته شود.
رازدار، صاحب سر: این معنا به فردی گفته میشود که قادر به نگهداری اسرار و اطلاعات خصوصی است.
ذات، طبیعت: همچنین قاموس به ویژگیها و خصوصیات بنیادی یک چیز یا موجود اشاره دارد. این معنا میتواند به بررسی ماهیت و جوهره اشیاء و پدیدهها بپردازد.
ذهنیت، نظر: این معنا به تفکرات، عقاید و دیدگاههای فردی اشاره دارد.
کتاب لغت: در اینجا قاموس دیکشنری یا کتاب لغت عربی است که توسط مجدالدین فیروزآبادی تألیف شده است.
قاموس. ( ع اِ ) میانه دریا. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ): سأل رسول اﷲ عن الجزر و المد، فقال ملک علی قاموس البحر اذا وضع رجله فیه فاض و اذا رفعها غاض. || معظم دریا. ( منتهی الارب ). گودترین جای دریا. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || دریای بسیار آب. || جای دورتک از دریا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) رازدار. صاحب سرّ کسی. ج، قوامیس.
قاموس. ( اِخ ) نام کتاب لغت عربی فیروزآبادی و برای شناسائی آن رجوع به مقدمه لغتنامه از صص 334 - 338 شود.
[ ع. ] ۱ - (اِ. ) میانه دریا. ۲ - کتاب لغت. ۳ - (ص. ) رازدار، صاحب سرُ. ۴ - ذات، طبیعت. ۵ - ذهنیت، نظر.
نام اصلی آن القاموس المحیط و القابوس الوسیط است و آن کتاب لغت عربی است بزبان عربی تالیف مجدالدین فیروز آبادی مولف درین کتاب حرف آخر ریشه کلمات را باب و حرف اول را فصل قرار داده است. این کتاب از زمان تالیف مورد توجه بسیار واقع شده و مکرر شرح و تحشیه و ترجمه شده.
دریا، میانه دریا، دریای عظیم، کتاب لغت، قاموس: نام کتاب لغت عربی تالیف فیروز آبادی
۱ - ( اسم ) میانه دریا گودترین جای دریا ۲ - دریا ۳ - دریای بسیار آب ۴ - کتاب لغت ( عربی ) ( بمناسبت قاموس فیروز آبادی ) ۵ - ( صفت ) رازدار صاحب سر جمع: قوامیس.
💡 واژهٔ ورزش که از دیرباز معنای تمرین و ممارست داشت. هنگام تصویب «قانون ورزش اجباری در مدارس» در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۰۶ خورشیدی بهطور رسمی به معنای امروزی وارد قاموس واژگان دولتی ایران شدهاست. توسعهٔ ورزشها، با توجه به گذشتهٔ کامل آنها، مطالب مهمی را دربارهٔ دگرگونیهای اجتماعی و دگرگونیهای خود ورزشها آشکار مینمایند.
💡 فنا تعلیم هستی باش اگر راحت هوس داری به فهم این لغت جز خاک گشتن نیست قاموسی
💡 شطب: به ضمِّ اوّل و ثانی از کتاب قانون الادب، جوهر شمشیر و به فتح اوّل و سکون ثانی از قاموساللغه جدا گردیدن و دور شدن و پوست باز کردن و در ادویه آنچه به این صفات باشد مشطب گویند.
💡 در این روش اشتقاق معکوس صورت میگیرد، به این معنی که از طریق حذف وندهای واقعی یا فرضی از یک واژهٔ رایج، واژهٔ قاموسیِ جدیدی ساخته میشود.