واژه قاشق در زبان فارسی به ابزاری گفته میشود که برای خوردن و انتقال غذا به دهان استفاده میشود. این ابزار شامل یک دسته و یک بخش گود و پهن است که میتواند مایعات، غذاهای نرم یا خوراکیهای کوچک را در خود جای دهد و به راحتی به دهان منتقل کند.
قاشق به عنوان یکی از ابتداییترین و پراستفادهترین وسایل غذا خوردن، نقشی کلیدی در زندگی روزمره انسانها ایفا کرده است. این وسیله بسته به نیاز و سلیقه در انواع و جنسهای گوناگون مانند چوبی، فلزی، پلاستیکی یا حتی نقرهای ساخته میشود.
این ابزار بسته به کاربردشان انواع مختلفی دارند که هر کدام برای هدف خاصی طراحی شدهاند. به طور مثال، قاشقهای غذاخوری که بزرگتر هستند، برای خوردن غذاهای اصلی به کار میروند، در حالی که مدلهای چایخوری کوچکتر بوده و برای نوشیدن چای یا قهوه استفاده میشوند.
قاشق نه تنها ابزاری برای خوردن غذا بلکه نمادی از فرهنگ، آداب و رسوم غذایی در جوامع مختلف است. در بسیاری از فرهنگها، نوع این ابزار و نحوه استفاده از آن دارای قواعد و آداب خاصی است که نشاندهنده احترام به غذا و میزبان میباشد.
قاشق. [ ش ُ ] ( ترکی، اِ ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است. ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دارد و در نقل مکان غذا و خوردن آن استعمال میشود. کفچه. ( فرهنگ نظام ). چمچه. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ). کمچه. ملعقه خرد که با آن آش و پلو و امثال آن خورند.
ترکیب ها:
- قاشق آش خوری. قاشق چای خوری. قاشق مرباخوری. قاشق سوپخوری. قاشق قهوه خوری. قاشق تراش. قاش ساز. قاشق سازی. قاشق زن. قاشق زنی.
- قاشق پستائی کردن با کسی؛ معامله و معاشرت و گفتگوی بسیار با کسی کردن.
- امثال:
قاشق ساختن کاری ندارد. یک مشت میزنی پهن میشود، دمش را میکشی دراز میشود.
مثل قاشق نشسته.
قاشق. [ ش ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه، فیض اﷲبیگی شهرستان سقز. در40000گزی شمال خاور سقز، کنار رودخانه ساروق واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است. 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات وشغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. رودخانه ساروق و رودخانه جغتو در اراضی این ده به هم ملحق میشوند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج پنجم ).
قاشق. [ ش ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره شهرستان سنندج. در 70000گزی شمال باختردیواندره و 18000گزی شمال کرفتو واقع و سرزمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. 85 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و توتون و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج پنجم ).
(شُ ) [ تر. ] (اِ. ) ابزاری ساخته شده از چوب، استیل، نقره و... با نوکی تقریباً بیضی شکل و گود و دسته ای نسبتاً بلند برای خوردن غذا.
ابزاری چوبی، فلزی، یا پلاستیکی با دستۀ بلند و سطح مقعر دایره ای یا بیضی شکل که برای خوردن، هم زدن و برداشتن خوردنی ها به کار می رود، چمچه.
ماخوذازترکی، چمچه، آلتی چوبی یافلزی که با آن شربت یاخوراک می خورند
( اسم ) آلتی چوبین یا فلزی دارای دسته که با آن طعام و شراب خورند.
قاشُق ابزار کوچک فلزی یا چوبی دسته داری است که برای خوردن، پختن یا سرو غذا استفاده می شود. معمولاً برای خوردن غذاهای مایع، نیمه مایع، یا دانه دانه ( مانند برنج ) که خوردن آن ها با چنگال دشوار است از قاشق استفاده می کنند. از قاشق همچنین در آشپزی و برای افزودن مواد یا پیمانه کردن آن ها استفاده می شود.
قاشق. ( ترکی، اِ ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است. ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دارد و در نقل مکان غذا و خوردن آن استعمال میشود.
واژه ( قاشق ) برگرفته از واژه ( کَفچَک/کَفچَگ ) بوده است که در این واژه زدایشِ آواییِ ( ف ) رُخ داده است و به دیسه یِ ( کَچَک ) در آمده و سپس با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ق ) به ( قاشق ) دگرریخته شده است. این واژه ساخته شده از واژه ( کَفچ ) به همراه پسوندِ ( اک/اَگ ) بوده است.
( زدایش آواییِ ( ف ) در واژگانی همچون ( کئوفَ/کوه )، تروفش/تُرُش یا تُرش )، ( کوفتَک /کُتَک ) و... دیده می شود.
کارواژه یِ همبسته به آن ( کَفتَن/کَف ) می باشد.
( در اینکه خاستگاه این واژه، ایرانی است، تردیدی نیست ولی به هر روی باید این واژه به گونه یِ نخستِ آن یعنی ( کفچَک/کَفچَگ ) واگوییده شود تا پیوستگیِ واژگان ( بویژه با واژگانی همچون کَفیدن/کَف ) پابرجا بماند.
چنانکه در رویه هایِ 48، 134 و 175 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است
• قاشق غذاخوری
• قاشق چای خوری
• قاشق سوپخوری
• قاشق دسرخوری
• ملاقه
قاشق (زیویه). قاشق یا قاشوق ( به کردی: قاشوق ) روستایی از توابع بخش زیویه در شهرستان سقز است که در استان کردستان ایران قرار دارد. قاشق ۱۱۳ نفر جمعیت دارد.
ابزاری ساخته شده از چوب، استیل، نقره و... با نوکی تقریباً بیضی شکل و گود و دستهای نسبتاً بلند برای خوردن غذا. قاشق احتمالا از کلمه قاش و یک پسوند ربطی شکل گرفته، قاش یا قاشه در این اصطلاح به معنی غذای چسبیده ته ظرف را بوسیله آن کندن مانند جدا کردن ته دیگ است. واژه ( قاشق ) برگرفته از واژه ( کَفچَک/کَفچَگ ) بوده است که در این واژه زدایشِ آواییِ ( ف ) رُخ داده است و به دیسه یِ ( کَچَک ) در آمده و سپس با دگرگونیِ آواییِ ( ک/ق ) به ( قاشق ) دگرریخته شده است. این واژه ساخته شده از واژه ( کَفچ ) به همراه پسوندِ ( اک/اَگ ) بوده است. ( زدایش آواییِ ( ف ) در واژگانی همچون ( کئوفَ/کوه )، تروفش/تُرُش یا تُرش )، ( کوفتَک /کُتَک ) و... دیده می شود. کارواژه یِ همبسته به آن ( کَفتَن/کَف ) می باشد. ( در اینکه خاستگاه این واژه، ایرانی است، تردیدی نیست ولی به هر روی باید این واژه به گونه یِ نخستِ آن یعنی ( کفچَک/کَفچَگ ) واگوییده شود تا پیوستگیِ واژگان ( بویژه با واژگانی همچون کَفیدن/کَف ) پابرجا بماند. چنانکه در رویه هایِ 48، 134 و 175 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است
💡 قاشق و آش رشته زو در شور همچو طنبور و رشتهٔ طنبور
💡 با این حال، باید توجه داشت که مصرف بیش از حد روغنهای خوراکی میتواند ضررهای جبرانناپذیری بر روی سلامتی داشته باشد. متخصصان تغذیه توصیه میکنند که افراد بالای 30 سال حداکثر روزانه 4 قاشق چایخوری روغن مصرف کنند و تا حد ممکن از مصرف روغنهای جامد و حیوانی خودداری کنند. اما باید توجه داشت که این میزان مصرفی که شما اشاره کردید، میزانی است که همه خانوادهها در ایران رعایت نمیکنند و بهتر است با توجه به وضعیت سلامت و نیازهای شخصی خود، با پزشک یا متخصص تغذیه مشورت کنید.
💡 اصلیترین کاربرد آنها در مخازن ذخیره مواد غذایی و بهداشتی و بیمارستانی میباشد. همچنین این دسته از فولادهای زنگنزن ماده استاندارد در ساخت تجهیزات شیمیایی و قاشق و چنگال و لوازم آشپزخانه میباشد.
💡 عسل نوعی کربوهیدرات است درست همانند نان و برنج و سیب زمینی و لذا بسیاری از منابع مصرف ان را در دیابت صلاح نمیدانند یعنی تفاوتی در مصرف عسل و شکر وجود ندارد حتی این احتمال وجود دارد که چون عسل شیرینتر است و در یک قاشق، محتوی کالری بالاتری است، فرد با اشتباه محاسباتی، علیرغم مصرف حجم کمتر، مقدار بیشتری کالری مصرف نماید.
💡 آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیزی به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند.
💡 هر یکی چون قاشق ناشسته در آشند لیک آش ها را گه نخود باشند و گاهی لوبیا