واژه فرنه در لغتنامهها و متون قدیمی فارسی دارای دو معنای متمایز است که هر یک از اهمیت ویژهای برخوردارند. در وهله اول، فرنه به معنای لعنت و نفرین به کار رفته است که از طریق آن میتوان به درک عمیقتری از فرهنگ و ادبیات فارسی در بیان مفاهیم ناخوشایند دست یافت. برخی ریشهشناسیها این واژه را مصحف فریه دانستهاند، که این نظریه ارتباط آن را با سایر واژگان مشابه در زبانهای کهن نشان میدهد و لزوم کاوشهای بیشتر در ریشههای زبانشناختی را گوشزد میکند. این معنای اول، بار عاطفی و فرهنگی خاصی را با خود حمل میکند و درک آن برای تفسیر صحیح متون ادبی و تاریخی ضروری است.
در وجه دوم نام مکانی خاص بوده است که در اشعار هذیل بدان اشاره شده است. این بعد از واژه فرنه بُعدی جغرافیایی و تاریخی به آن میبخشد و مطالعه آن به پژوهشگران کمک میکند تا با مکانهای ذکر شده در ادبیات کهن عرب و ارتباط آنها با فرهنگ و جغرافیای منطقه آشنا شوند. معجم البلدان، به عنوان یکی از منابع معتبر در این زمینه، به این موضوع اشاره کرده و بر اهمیت این نام در ادبیات گذشته تاکید میکند. این جنبه از "فرنه" نه تنها اطلاعاتی درباره یک مکان خاص ارائه میدهد، بلکه دریچهای به سوی مطالعات ادبی-جغرافیایی باز میکند و ارتباط تنگاتنگ شعر و مکان را به زیبایی به تصویر میکشد.