لغت نامه دهخدا فرمان گزار.[ ف َ گ ُ ] ( نف مرکب ) اجراکننده فرمان: بدندش سه سالار فرمان گزاریکی را سپرد از یلان صدهزار.اسدی.رجوع به فرمان گذار شود.
جمله سازی با فرمان گزار دیده بینای مطلق در میان خلق و حق از همه خلقش گزیر و بر همه فرمان گزار نگین خاتم فرمان گزار او دارد همان خواص که در خاتم سلیمان لعل قضا و قدر بهر فرمان گزاری زنندش همی بوسه بر خاک مقدم چو فرصت نگهداری و وقت کار غرض حاصل آید ز فرمان گزار