فرهنگ معین
(فَ حَ ) [ ع - فرحة. ] ۱ - (اِمص. ) شادی، ش ادمانی. ۲ - (اِ. ) مژدگانی.
(فَ حَ ) [ ع - فرحة. ] ۱ - (اِمص. ) شادی، ش ادمانی. ۲ - (اِ. ) مژدگانی.
۱. مسرت، شادی، شادمانی.
۲. مژدگانی.
مسرت، شادی، شادمانی
۱ - ( اسم ) شادی شادمانی مسرت ۲ - خوشمزگی شوخی ۳ - لذت ۴ - تفرج تماشا ۵ - ( اسم ) مژدگانی.
اسم: فرحت (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: farhat) (فارسی: فَرحت) (انگلیسی: farhat)
معنی: شادی، شادمانی
شادی، ش ادمانی.
مژدگانی.
💡 ما اوحش الدار لولا فرحته الحول ما انکدالعیش لولا سرعه الاجل
💡 سر و دل فرحت را مباد رنج و ملال گل و مل طربت را مباد خار و خمار
💡 فرق وصف فرحت افکنده میان ذات و اسم گرچه اول اسم را عین مسمی کرده ای
💡 جان و دل را به می فرحت آتش زده اند باده در شیشه نماندست و خماری دارند
💡 در آن فرحت که شد جان نوش یار تنش میشد ز جان کهنه پیزار