لغت نامه دهخدا
( فراخ آهنگ ) فراخ آهنگ. [ ف َ هََ ] ( ص مرکب ) دورپرواز. تیری که هدف های دور را میزند:
از میان دو شاخهای خدنگ
جست مقراضه فراخ آهنگ.نظامی.رجوع به فراخ شود.
( فراخ آهنگ ) فراخ آهنگ. [ ف َ هََ ] ( ص مرکب ) دورپرواز. تیری که هدف های دور را میزند:
از میان دو شاخهای خدنگ
جست مقراضه فراخ آهنگ.نظامی.رجوع به فراخ شود.
( فراخ آهنگ ) ( ~. هَ ) (ص مر. ) دورپرواز، تیری که هدف های دور را بزند.
( فراخ آهنگ ) ۱. دورپرواز.
۲. ویژگی تیری که هدف های دور را بزند.
( فراخ آهنگ ) ( صفت ) دور پرواز ( تیر ).
دورپرواز، تیری که هدفهای دور را بزند.
💡 میدان دل ما تنگ، قدر تو فراخ آهنگ ای با دو جهان در جنگ، آخر چه مجال است این؟
💡 از میان دو شاخههای خَدنگ جُست مقراضهای فراخ آهنگ