فحم

لغت نامه دهخدا

فحم. [ ف َ ] ( ع مص ) فحام. گریستن کودک چنانکه سپری شود آواز وی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بانگ کردن گوسپند و کودک. ( منتهی الارب ). رجوع به فحام شود. || ( اِ ) انگِشت است که به هندی کویله نامند، و آن اخگری است که خاموش کرده باشند. ( فهرست مخزن الادویه ). انگِشت. ( منتهی الارب ). زغال. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ):
آن زمان که فحم اخگر می نمود
آن نه حسن کار نار حرص بود.مولوی.
فحم. [ ف َ ح ِ ] ( ع ص ) تکه بابانگ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع. ] (اِ. ) اخگر خاموش، انگشت.

فرهنگ عمید

زغال.

فرهنگ فارسی

زغال، واحدش فحمه
( اسم ) اخگر خاموش انگشت.
تکه با بانگ

ویکی واژه

اخگر خاموش، انگشت.

جمله سازی با فحم

فحمّ الانصار فلما کان من الغد قال ما للانصار؟ قالوا حموا عن آخرهم قال: قوموا بنا نعدهم فعادهم و جعل یقول: ابشروا فانّها کفّارة و طهور فقالوا یا رسول اللَّه: فادع اللَّه ان یدیمها علینا ایّاما حتی تکون کفارة لذنوبنا فانزل اللَّه عزّ و جل، یثنی علیهم: فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا بالحمی من الذنوب وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ.
آن زمان آن فحم اخگر می‌نمود آن نه حسن کار نار حرص بود
اخگر از حرص تو شد فحم سیاه حرص چون شد ماند آن فحم تباه
گه مناظره با کوه اگر سخن رانی ز اعتراض تو مفحم شود معید صدا
تاب حرص از کار دنیا چون برفت فحم باشد مانده از اخگر بتفت
آن سیاهی فحم در آتش نهان چونک آتش شد سیاهی شد عیان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
کصخل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز