عیث

لغت نامه دهخدا

عیث. [ ع َ] ( ع مص ) تباه کردن. زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). فاسد کردن، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم؛ یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد. || شتاب کردن در انفاق مال، و یا تبذیر و تباه کردن آن. ( از اقرب الموارد ). عُیوث. عَیَثان. رجوع به عیثان شود.

فرهنگ معین

(عَ یا عِ ) [ ع. ] (اِمص. ) ۱ - تباهی. ۲ - زیان.

فرهنگ عمید

۱. فاسد کردن، تباه کردن.
۲. زیان کاری.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تباهی. ۲ - زیان.

ویکی واژه

تباهی.
زیان.

جمله سازی با عیث

یکی از کسانی که می‌گفت: وقتی ابن بعیث را به نزد متوکل آوردند و ابن بعیث آن سخنان را با وی بگفت، به نزد متوکل حضور داشته بود، به من گفت: «معتز که با پدر خویش (متوکل) نشسته بود دربارهٔ وی سخن کرد و خواست که ابن بعیث را بدو ببخشد که بدو بخشیده شد و از او در گذشت.
«سخن از خبر حادثاتی که به سال دویست و سی و چهارم بود» از جمله آن بود که محمد بن بعیث گریخت، سپس او را از طرف آذربایجان به اسیری آوردند و بداشتند.
همانست که درین آیت گفت: فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ عثی یعثی و عاث یعیث در معنی هر دو یکسان است، ای: لا تسیروا فی الارض مفسدین.
سال ۲۳۴ ابن بعیث در بغداد دربند بود. علت آن نامعلوم است. در آن سال از بغداد گریخت و در مرند شورش نمود. طبری می‌گوید
حقیقت- جسم وجسمانیات از جواهر و اعراض به جملگی از امور اعتباری​اند، به حقیقت وجود خارجی ندارند: کمثل عیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما.